مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

ما........

سلام 

نوروز مبارک 

تعجب نکنید 

پیشاپیش مبارک!!!! 

این روزها حال عجیبی دارم 

الهی شکر 

اما....... 

باید خوشحال باشم تا همه چی انرژی مثبت بده..... 

حال پسرم خوبه 

سعیدم خوبه و کلی ی ی ی ی گرفتاره.... 

منم ای هستم.....  

 
یا حق!!!!

شریک !

پیرمرد یک همبرگر، یک چیپس و یک نوشابه سفارش داد... همبرگر را به آرامی از توی پلاستیک در آورد و بادقت خیلی زیاد به دوقسمت تقسیم کرد. یک نیمه اش را برای خودش برداشت و نیمه دیگر را جلوی زنش گذاشت... بعد از آن پیرمرد با دقت خیلی زیاد چیپس ها رو دونه دونه شمرد و آن ها را به دوقسمت تقسیم کرد و نصفه از آنها را جلوی زنش گذاشت و نصفه دیگر را جلوی خودش... پیرمرد یک جرعه از نوشابه ای که سفارش داده بود را خورد... پیرزن هم همین کار رو کرد و فقط یک جرعه از نوشابه را خورد و بعدش آن را دقیقا وسط میز قرار داد... پیرمرد چند گاز کوچک به نصفه همبرگر خودش زد... بقیه افرادی که توی رستوان بودن فقط داشتن آن ها رو نگاه می کردند و به راحتی می شد پچ پچ هایشان رو در مورد پیرمرد و پیرزن شنید:"این زوج پیر و فقیر رو نگاه کن... طفلکی ها پول ندارن واسه خودشون دوتا همبرگر بخرن..."
پیرمرد شروع کرد به خوردن چیپس ها.. در همین حال بود که یک مرد جوان که دلش به رحم اومده بود به میز آن ها اومد و خیلی مودبانه پیشنهاد داد که یک همبرگر دیگر برایشان بخرد... پیرمرد جواب داد: "نه...ممنون.. ما عادت داریم که همیشه همه چیز رو با هم شریک بشیم..."
بعد از ده دقیقه افرادی که پشت میزهای کناری نشسته بودن متوجه شدن که پیرزن هنوزلب به غذا نزده... پیرزن فقط نشسته بود و غذا خوردن شوهرش رو تماشا می کرد و فقط هر از وقتی جایش را با شوهرش توی نوشابه خوردن عوض می کرد... در همین حال بود که دوباره مرد جوان به میز آنها امد و دوباره پیشنهاد داد که برایشان یک همبرگر دیگر بخرد.. این بار پیرزن جواب داد: نه خیلی ممنون... ماعادت داریم که همه چیزهارو با هم شریک بشویم...".
چند دقیقه بعد، پیرمرد همبرگرش را کامل خورده بود و مشغول تمیز کردن دست و دهنش با دستمال بود که دوباره مرد جوان به میز آنها آمد و به طرف پیرزن -که هنوزلب به غذا نزده بود- رفت و گفت: "می تونم بپرسم منتظر چی هستید؟" پیرزن به صورت مرد جوان خیره شد و گفت:"دندان!" 

باز باران....

 امروز بازم بارونیه و من یه حس خوب دارم 

حیفم امد به شما هم منتقل نشه   

ما هم خوبیم و سلامت الهی شکر

همین....

یا حق!!!!!

دوستت دارم....

سعید دوستت دارم و باید بدونی که فقط من و تو مهمیم توی زندگی  

پدر همه رو صلوات........... 

 

چه عشقی از من و تو خالص تر که من تو رو به خاطر خودت  

و تو من رو به خاطر خودم خواستی؟؟؟؟؟؟؟؟ 

دیگه هیچی در این مورد نشنوم لطفا

یه بوسه خوشکل عشق تقدیم به همسر گلم که دیگه از این حرفها نزنه....

 

 

 This Was Just Meant To Be
You Are Coming Back To Me
Cause, This Is Pure Love
Cause, This Is Pure Love
دستت درد نکنه آرش  چون مثل روزهای اول آشنایی باز هم سلول سلول من با این آهنگ رقص عشق کرد....

یا حق!!!!

مصاحبه....

سلام 

 

زمان : ۸ اسفند ۱۳۸۷  ساعت ۱۶:۳۰ 

مکان: خونه ی خودمون 

 حالت: کلی دلت گرفته 

  چرا؟؟؟ اصلا نمی دونم! 

 موزیک متن : آهنگ پیور لاو . آرش.

 

 وا ؟؟!!! چه مرگته خب دختر؟؟؟ 

 والا نمی دونم 

آخه چی کم داری؟؟؟ 

به خدا هیچی الهی شکر همه چیز خوبه! 

پس چی؟؟؟ 

نمی دونم دلم میگیره 

همیشه؟؟ 

نه گاهی وقتها این روزا بیشتر 

وا؟؟  چون حتما عیده و باید خوشحال باشی نه؟؟ 

ای بابا طعنه نزن اصلا حوصلشو ندارم 

خب می خوای با زندگیت چیکا کنی؟؟ 

نمی دونم 

خب همین اذیتت میکنه دیگه 

آره خب می دونم چیکار کنم؟؟؟ 

از من می پرسی ؟؟ 

پس از کی بپرسم؟؟؟ 

از خودتم می تونی بپرسی 

مسابقه هفته است؟  واای اصلا نخند که حوصلتو ندارم جون خودت...  

ببین نکن اینجوری عزیز من مریم من خواهش میکنم نکن با خودت اینجوری حیف نیست حالا که همه چیز جوره شوهر بچه و زندگی داری که دوستشون داری اینجوری خودتو نابود کنی؟؟ 

میدونم سعی میکنم اما دست خودم نیست 

نه .نشد همه چی دست خودته به من که نمی تونی دروغ بگی 

آخه ...می دونی یه کسایی رو دوست داشتم براشون احترام قائل بودم تو زرد از آب در اومدن 

خب .جهنم حالا باید خودتو نابود کنی؟؟ 

نه ولی خب 

ولی خب نداره  پاشو یه آب بزن صورتت..وضو بگیر..نماز بخون ..آروم میشی  پاشو گل من.. 

باشه الان میام جلو آینه میبینمت...  

 

این مصاحبه ی مریم بود با مریم...........خودم بودم که باید مشکلاتم منطقی با خودم حل میشد 

یا حق!!!