مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

اندکی....

 

اندکی صبر سحر نزدیک است...... 

 

 

الهی به امید تو.....

خدایا به امید تو   

الهی برای دمی من ه بنده ی  

خاکی را به خودم  

وا مگذار 

آمین

روزت مبارک.....

شاید فرصتی پیش نیاید که به مرد زندگیم 

پاک ترین پدر دنیا  

از طریق این آشیانه ی عشق 

 روزش را تبریک بگویم 

پس پیشاپیش می گویم  

عزیزم یک بغل گل خوشبوی مریم 

فدای قدمهاو نگاه معصومت 

و روزت مبارک 

دوستت دارم  

قدمهایت پیوسته استوار  

و سایه ات بر سرم مستدام 

 تکیه گاه شانه هایم 

 

روزت مبارک.... 

یا حق!!!!

فال امروز من.....

 

اینم فال امروز من از آرشیو  

کلی گریه ام گرفت..... 

  

 

یا امام رضا  چاپ
تاریخ : پنجشنبه 27 آذر ماه سال 1382

خدا رو شکر.مریم  روز به روز داره وضعیت جسمانی بهتری پیدا می کنه . شاید اگه می دونستید مریم چه عمل سختی رو پشت سرگذاشته به هیچ وجه باورتون نمی شد که اون داره به این سرعت بهبودیشو به دست می آره .(الحمدلله ) کسالت من هم یه کسالت جزئیه که قابل بیان نیست اصلا. راستش دلم یه جورایی سخت هواییه . هوای پریدن دور گنبد امام غریب رو دارم . دوست دارم به ضریح مبارکش تکیه بدم و های و های  گریه کنم . خدایا یعنی می شه یه روز من و مریم با هم بریم پابوس امام رضا ؟؟ یا خدا ! راستی من یه خصوصیت عجیب و غریب دارم و اون اینه که خیلی با حال و هوای جبهه ها حال می کنم ! عجیبه نه ؟
دلم شب غربت تو کرده هوای جبهه ها
پرکشیده به شهر عشق همون دیار آشنا
یه سر می ره سراغ عشق دلی که کربلائیه
گرفته باز بهونه ی شلمچه و طلائیه
سه تا غریب داره خدا ،حسن حسین امام رضا
اول غریب مصطفی ، دوم شهید کربلا
سوم غریب الغربا  ، صاحب گنبد طلا
اگه یه روز خدا بگه ، بیا برو به کربلا
دور ضریح شش گوشه ، همش می گم امام رضا
دلم میخاد پربزنم ، این در و اون در بزنم
همش بگم رضا رضا به سینه و سر بزنم 
                                                                               التماس دعا . از سر نیاز و نه تملق !

برای تو که......

 

خیلی وقته عاشقتم 

عاشق سادگی هاتم 

تو بتی برای من 

من ه بت شکن فداتم

راهش اینه....

آره راهش اینه مریم جون....  

 

 

 

take it easy  

 

 

 

 .......

 

 

حلقه ی گمشده ی ذهنم.....

خدایا 

اصلا نمی دونم اینها رو داخل وبلاگ می نوسیم یا نه ؟؟؟

اما خب دلم یه جوریه که آروم نمیشه 

خدایا حلقه ی مفقود شده ی روحم چیه؟؟ 

پروردگارا کمکم کن 

خواهش میکنم 

یه چیزی این وسط گم شده 

یه جایی 

 جا مونده 

اون چیه 

کجاست؟؟؟ 

یه بچه ی خوب 

یه شوهر گل 

مامان و بابایی که به لطف خدا 

هنوز سا یشون بالای سرمه 

پس چی شده؟؟ 

اون حلقه ی گم شده کجاست ؟؟؟ 

اون مهره ی جا مونده ی زندگی من چیه؟؟؟؟ 

خدایا شاید بد دارم دنبالش می گردم  

شاید با دنبال اون گشتن دارم خیلی 

چیزایی هم که هستن نابود میکنم 

خدایا آرامش می خوام 

نمی دونم چی گم کردم  

کمکم کن بشم اون مریمی که می شناختم و می خوامش  

خدایا کمکم کن...... 

دلم بد جوری تنگه  

انگار که زمستونه 

انگار یه دنیا برف رو دلمه 

پاک نمیشه  

شفاف نمیشه 

چرا؟؟؟؟ 

آخه چرا؟؟؟؟ 

نمی دونم این هذیانهای ذهن خستم رو چاپ کنم یا نه؟؟ 

اما شاید بنویسمش تا اگر روزی به آرامش رسیدم 

بخونم و لذت ببرم نمی دونم... 

یا حق!!!!!

الهی.......

ذهنم برای نوشتن مطلب آماده نیست .... 

فقط می گم الهی  

مومن از یک محل دوبار گزیده نشه  

یا حق!!!!! 

خدایا

خدایا روح سرکش مرا آرام گردان 

آمین... 

یا حق!!!

ما می ریم پونا ........

سلام 

ما جیپوریم و جای همتون یه دنیا سبزه  

امروز به سمت پونا حرکت می کنیم من هتلم و سعید جو ن با سروش رفتن برام یه چیزی بگیرن 

با قطار می ریم جاتون سبزه طلق طلق حال و هوایی داره واسه خودش .... حیف که داره سفر تموم میشه .... الهی به سلامت بر  گردیم براتون کلی حرف دارم .... 

دوستتو ن دارم  

یا حق!!!!!!