مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

فکرشو نمی کردم....

فکرشو هم نمی کردم یه روز فروشم به  پنجاه هزار تومن برسه و فقط هزینه خوراکی‌ها و درمانی خونه یک میلیون و خورده ای بشه. مراقب نباشیم می بازیم.... 

زیرا...... تولدمه.

14 مرداد 1398

دلم یه جور عجیبی میلرزه

حسم غریبه

انگار کسی که تازه بالغ شده باشه

بله شاید من

مثل هر زن دیگه ای با ورود ب این سن، 

به بلوغ احساسی دارم میرسم...... 


راستی

تولدمه!! همین. 

مرداد بی اعتماد به نفس

کجام من؟ دنبال خود خودم می گردم.

یه انتخاب شغلی سخت پیش رومه...