مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

کوچینگ و منتورینگ

مانده ام حیران به اوصاف کوچینگ و منتورینگ
هر دومعناشان مربی، هر دو شان یاران جینگ
کوچ و منتور می کنند احوالمان را نیک تر
بر غذای سازمانها نقششان همچون پودینگ
هر دوشان نیرو دهنده ، دانش افزا شوق بخش
توی جیب سازمانها چون دلار و چون شیلینگ
هر دو شان تسهیلگر ،تلطیف گر، انگیزه زا
بهر چرخ سازمانها ، نقش آنها بلبرینگ
منتورت ره می نماید، کوچ اما بس صبور
می فزاید نیرویت را مثل داروی دوپینگ
منتورت وارد شود در هر قدم در جزییات
کوچ اما رهنمایت هست در اطراف رینگ
دوستان، یک کوچ ، کوچی را چنین بالا برد
گوش کردن با تمام شوق در وقت میتینگ
منتور اما خبره ی  یک دانش و یک حوزه است
نیست بیراه ار بگویی هست در آن حوزه کینگ


سلام مرا از یک عدد 

مریم 

بی‌انگیزه

عصبی 

بی حوصله 

و فوق‌العاده

بداخلاق

می شنوید ...


باشد که نماند به یادگار این دوران ......




                  خدایم سپاس 






دوست آن باشد که .....



دوستم فهمیده 

پیام داده  مریم 

تو رو خدا 

خواهش میکنم 

بگو از من چه کاری بر میاد ؟

بغض میکنم و میگم فقط دعا .



توی ذهنم می‌گذرونم 

که چه بسا کسانی که حتی 

حاضر به کمک به ذهن پریشانت هم  نشدند ..

که باری از روی دوشت بردارند .در حد ۴ کلمه حرف 

توی مواردی که اون روزها باری بود روی ذهن آشفتت.


مثل پتک خورد توی سرم 

که 

, کاری که انجام نداد هییییچ

- تازه رسیدم خونه ،کاری نداری ؟فلانی پشت  خطمه 

کسی که می شد بعد هم بهش زنگ زد.

یخ زدم با وجود اونهمه گرما ،وسط خیابون!


کاش یادم بمونه.










شیشه ی عمرم ترک  برداشته 

مشکن خدایا 

که نگه دارنده تویی .......




یه وقتایی..

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.



,عزیزترینم 

من از خود تو ،بارها و بارها 

درس استقامت 

محکم بودن 

شکست ناپذیری گرفتم 


از مامانم 

درس صبر و آرامش در بحران ها 


اما 

اینبار انگار ترسیدم 

انگار کم آوردم 


شاید چون پای نفس در میان است ....

شاید...





طاقت بیار 

جان جهانم ....


باش تا بمانم ....




جهت آرامش خودم .



یادمه یه روز سر یه موضوعی داشتم با

بابام صحبت می کردم که بهم گفت :


«گاهی آدمها برای نشنیدن و ندانستن

موضوعات و صحبتهایی 

بیشتر از شنیدن و دانستن اونها 

دلیل برای خودشون دارند.....»


امشب بهش فکر کردم 

خودم رو آرامش دادم 

و گذشتم .


چون 

این نیز بگذرد.......



.


پ.ن :موضوعات مهمتری برای فکر کردن دارم .

طاقت بیار 

ستون وجودم......







توهین نامه به خودم +(آنلاین )

وقتی غرق کمرد درد و استرس ، سوار موتور شعر می گی :

با درد کمر من به کلاس آمده ام

با شوق شما و همکلاس،آمده ام
من با کمک مسکن و تزریقات
با شدت مشکلات خاص آمده ام
درگیر هزار مشکلات کاری
فارغ ز فراغت و حواس آمده ام
یک روز گراد و ال سی من بر تن من
امروز ببین با چه لباس آمده ام؟(با چه پلاس آمده ام)
زلفان قدیمیم نگر رفت به باد
با هیبت مرد چاق و طاس آمده ام
یک روز جوان و ترکه ای خوش تیپ
با هیکل بی ریخت و قناس آمده ام
آتش زده ام به ثروت و داراییم
القصه نگر چه اس و پاس آمده ام
بی دغدغه ی پک زدن بر سیگار
یا رل زدن شبنم و یاس آمده ام
یک روز برای خود کسی بودم من
امروز برای التماس آمده ام
گفتند که بیست نمره ی خوبی هست
من در پی یک نمره ی پاس آمده ام
...