مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

و باز...

درود من به تو استاد جانی

که تو هم همدلی ، هم همزبانی

تو استاددعلوم بی شماری

ز رفتاری که باشد سازمانی

به رهبردی که باشد راه در رو

برای طرح های آن چنانی

کمی تندی ، ولی شیرین شیرین

تو هم خوش فکر و هم شیرین زبانی

هزاران تجربه ، خشکیده اینجا

نهان کردم ، نخواهد شد عیانی

ایا ای شاخص دانش برایم 

تو ای استاد عشق و مهربانی

تویی دریاچه ای از مهر و ایثار

تویی افسانه ی خوبی، زمانی

و نیز...

شدیم از درستان تا اوج راهی

گدا را درستان برده به شاهی

ز شوق درس پرمهر تو گردد

شراب شور ، ساکن در صراحی

به وقت پرسشت ، می لرزم از جهل

و می مانم میان یک سه راهی

یکی ساکت نشینم صم و بکما 

و یا پاسخ دهم جدی، فکاهی

ولی ای دکتر با دانش ما

تو تصویری ز خیری و کماهی

هزاران پاسخم نشنیدی اما

تو گفتی: آفرین! آقا الهی 

چه گریان گشته این طفل درونم

که تشویقش کنی از مهر گاهی

تو ما را این چنین ویران مپندار

به من هم مثل خوبان کن نگاهی 


باز هم

سحابی و آگاهی ز دریا

سحر هستی و خورشیدی و رویا

کلام پر زمغزت همچو رودی

شده جاری ز لطفت بر سر ما

گریزان از سیاست ، اهل دانش

مدیری قابل و استاد اعلا

صمیمی ، ساده ، سنگین ، بی تکلف

تو دکتر جعفزی، استاد والا

ورای آنکه استادی شریفی

تو استادی بزرگی رحم بنما

مگوو با ما سخن از رنج تحصیل

مگو با ما سخن از آزمونها...

شاعرانه های دانشجویی

هر چیز خدا خواست، محقق او شد
هر سر نهان به میل یزدان رو شد
آن زهر که از کین به مریضی دادند
از مرحمت خدا، خودش دارو شد
هر گاه فسردیم و به راهی ماندیم
غم با نفسی ز زندگی جارو شد
شر خیر شد و سختی ما آسان گشت
انگار که بخت نحس ما وارو شد
زین بیت که مقصدم از این اشعار است
گویی که به لطف حق چنین جادو شد
در توسعه ی منابع انسانی
استاد، حمیده ی رشادت جو شد

رحم نابجا

ترحم بر پلنگ تیزدندان

ستمکاری بود بر گوسپندان...



امشب معجزه ای 

به چشم دیدم .


راستی نوشت: کسی که روز. سخت حتی در یک احوال پرسی با تو شریک نیست ،هییییچ کس تو نیست .


این نیز بگذرد.







طاقت بیار 

بزرگ مرد .......




طاقت بیار رفیق....




تمام روزهای کودکی تا امروز 

تمام روزهای رفاقتم با تو 

درد دلها

گفتن و خندیدن ها 

ساعت ها وقت گذراندن ها 

هر ثاااانیه صد بار جلو چشمم مرور میشه ....

بیا خونه 

اون قطعه های گلپا که بد می خوندم  

یادته؟

الان خوب یاد گرفتم..

قول! تو بیا تا برات بخونم باور کنی ...

فقط محکم باش ،طاقت بیار رفیق ....


من  با خدا بستم 

محکمم  بستم 

تو سلامت و عاشق 

باز بر می‌گردی پیشم 

رفیق  همه روزهای من .....

می دونم.









من از تو ، می خواهمش و تو خود دانی و خود ..........






او جان من است .....



خدایا 

هزار 

هزار 

بار 

شکرت ........