مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

حال غریبی دارم

حال متفاوتی دارم، روزهای بلاتکلیفی 






سخت...

روز و شب سختی بود.

باید تصمیم مهمی بگیرم،

شیرازم...

راستی..

چنین 

بیگانگی 

در 

باورم 

نیست.....




گویند کفش مادر به پای دختره......

از سادگی و صفای دل خودم 

نسبت به همه 

خسته شدم......


مامانم میگفت 

به خودت خورده نگیر 

خدا به نیت آدمها نگاه میکنه....


مهربونیتو قربون عزیرم

چه خوب که کفش تو پای منه مامان مهربونم ❣️


بماند به یادگار ازاین  روزگار..... 





اصل....



بر این اصل زندگی کن 


بودننش زیباست 

اما 

نبودنش دیگر 

ضرری ندارد! 







این روزها.....

دلتنگی عزیز 

خدمتتان عرض کرده بودم 

جسارتا 

دیگر بر نگردید....

اما 

.....


نقطه سر خط.






......

پسرک امتحان نهایی دفاعی داره ،ساعت ۸صبح 

شب تا کارها تموم شه و بخوابم ساعت ۲ میشه

از خستگی از هوش می رم

صبح دارم خواب میبینم دارم واسه آقای خانه

عطر انتخاب می کنم و سر اختلاف سلیقه خدا رو شکر   به طرز شگفت انگیزی از خواب می پرم...

تلفن زنگ میخوره ،آقای پدر 

-قطع کن خواب موندم!


از همه جا بیخبر....


کمتر از ۲۵دقیقه تا شروع جلسه پسرک مونده 

امتحان نهایی هست و در حوزه بسته میشه

نمیفهمم چطور لباس پوشیده جلو دریم

زنگ میزنن

کیه اول صبحی؟

خانم اورژانس خواسته بودید!!!!

_نه ،شاید همسایه خواسته باشه 

سروش میگه شب قبل خانومه همش داشت میگفت

غلط کرده ثریا!!!حنماا سکته کرده بیچاره از دست ثریا!!!

وقت تحلیل نیست 

روشن میکنم و از پارکینک میزنم بیرون

نیمه ی راه پیام عصبانی آقای خانه رو میگیرم

اورژانس رو کنسل کردم!!!!

۱۵ بار تماس نا موفق از موبایل

چند بار از دفتر

چند بار هم واتس اپ کال!!!


طفلک آقای خانه

چه فکر ها از سرش گذشته

که آخرین اقدام خبر کردن اورژانس برای بیداری بوده....


بماند به یادگار از خاطرات شهر غریب....بدون هیچ کس

بابا...

مرسی 

که 

هستی 

تلخ....

به جرات میگم 

تلخ ترین 

روزهای 

چند سال 

اخیر رو 

تجربه میکنم.....




شاید.....

تو این مورد خاص مشکل از من باشه 

که 

طاقت و تحمل دوری از عزیزانم رو ندارم 

و دیوونه میشم واقعا!!! 


سینا...



,,شاید مثل قبل تر ها که ذهنم رو کسانی که 

دیووانه وار دوستشون داشتم حساس بود 

و منه امروز این عیب رو رفع کردم 

باید روی این مورد هم کار کنم ...