مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

خدایا عاقبتومونو به خیر کن

امشب داشتم سریال کمکم کن رو نیگاه می کردم .اون دختره که پسر عموش ( کامران ) خیلی دوستش داشت به سروش می گفت  من می دونم که کامران خیلی دوستم داره ولی ما جفتمون صفتهایی داریم که نمی ذاره با هم زندگی کنیم ( مغرور - کله شق و یه دنده - کم صبر و تحمل و ....) حالا شما به این صفتها عصبی بودن و بد دهن بودن رو هم اضافه کنید می شه حکایت من و مریم ! نمی دونم به خدا ! مریم به نظر می رسه یه کم جا زده !! یعنی می ترسه . به خاطر مشکلاتمون مریم یه کم می ترسه و شایدم حق داره !! نمی دونم . اما به هر حال من گل ناز مریمم رو مثل همیشه دوست دارم . هر چند گاهی جون به لبم می کنه و جون به لبش می کنم . هر چند گاهی زندگی رو .......  بی خیال الان سر وصل شدن من به اینترنت کنتاکت داریم ! بی خیال بابا ! فقط مریم خانوم دوست دارم یا کاملا دوستم داشته باش یا کاملا متنفر! یاهو

پرنده مردنی است

سلام دوستان . طاعات و عباداتتون قبول باشه حال شما خوبه ایشالله؟ امیدواریم ! اگه حال من و مریم خانوم گلم رو  بخاین که شکر خدا هنوز زنده ایم و هنوز عاشق هم ، علی رغم همه مشکلات. گل مریمم به خاطر قولی که به من داده مدتیه آنلاین نمی شه و اینجوری هم چشمش و هم اعصابش راحت تره . راستی بابای مریم صدای منو از تلفن شنید !!!!! و شاید به همین خاطره که  همه خونواده مریم در تلاشند که اون رو راضی به ازدواج با آخرین خواستگارش که خیلی خرپوله بکنند و اتفاقا برا اولین بار به هر نحوی بود مریم رو راضی کردند جلوی خونواده ی اون ظاهر بشه ، و مریم هم رفت جلوی اونا ولی صریحا گفت نمی خام و خونواده شم  از هر کانالی سعی می کنند راضیش کنند ولی خوشبختانه تلاششون کاملا بی اثره ! چون برگ برنده دست سعیدآقاست !! خدایا شکرت! بابا درسته  من ثروت اونچنانی و ملک و اسم و اینا رو ندارم اما خیلی مریم رو دوست دارم و خب از طرفی جوونم اهل خلاف نیستم اهل کارم و .... بابا بسه اینقدر برا خودم کارت تبریک پست نکنم !!   الان داشتم با گل مریمم صحبت می کردم از من خواست یه شعر فروغ فرخزاد ( که مریم حسابی دوسش داره ) رو بذارم توی وبلاگ و این شعری که می بینید رو به پیشنهاد مریم گذاشتم اینجا . راستی حرفای تنهایی مریم بوده که من کشفش کردم ! بچه ها خدائی توی این ماه عزیز برا ما دعا کنید. مرسی تا بعد ...
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است