مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

تحولی باید....

یه تغییر

یه تحول

یه سری تصمیمات مهم

باید ..

باید....

خدایا مددی!!!


خیلی کارهای عقب مونده دارم.......

بیخودی....

بیخودی پرسه زدیم، صبح مان شب بشود
بیخودی حرص زدیم، سهم مان کم نشود


ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم و قسم ها خوردیم
ما به هم بد کردیم، ما به هم بد گفتیم


ما حقیقت ها را، زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم


روی هر حادثه ای، حرفی از پول زدیم
از شما می پرسم، ما که را گول زدیم؟


"دکتر علی شریعتی"



زود تر...

واای خدای خوبم روزها زود تر

از آن که فکرش را کنم دارند می گذرند ......

زودتر از آنکه فکر کنم شب می شود

و با چشم بر هم زدنی به صبح می رسد..

خدایا یاریم کن

من کجا جا مانده ام؟؟؟؟http://s1.picofile.com/file/7499855371/asd.jpg





اصل بد!

اصل بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است ...

راستی بالاخره بعد از چند سال یکی تو مدرسه به من کادو روز معلم داد! ولی حالم خیلی گرفته است ....

و دیشب خواب باران رو دیدم ...

و دوباره ...

و


دوباره


زندگی....

جمعه ی دوست داشتنی..

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مادر من ....

مادر من

نور چشمم هستی من

ساغر خوشبختیه من

هستی من

مادر من

امیدم بی تو سرابه

یه حباب روی آبه

زندگیم بی تو خرابه

تو به رسم قصه ی عشق

تو گوش من صدا کردی

دلم رو با رموز مهر آشنا کردی

تو می گفتی تو این دنیا

فقط خوبیست که می مونه

با خوبی هات دلامون با صفا کردی

چه شب هایی نخوابیدی

برام تا صبح دعا کردی

واسه خوابم تویی مادر

لا لا لا کردی

واسه فردام دعا کردی

دعا کردی

حضور خوبه تو به خونمون صفا میده

صدات وقتی که می پیچه به قلبامون جلا میده

اگه روزی همه گل ها یاسمن باشه

دلم می خود تمومش به پای یار من باشه

مادر من مادر من مادر من مادر من مادر من

......

وقتی یه مدت نیستم

دلم واسه اینجا تنگ میشه ....


واسه اینجا که اولین اتاق مشرک من و سعیده ...

و هنوز هم حرفی برا گفتن ما دوتا داره ...



مادر....

کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم

چقد مث بچگیام لالاییاتو دوست دارم

سادگیاتو دوست دارم ، خستگیاتو دوست دارم

چادرنمازو زیر لب خدا خدا تو دوست دارم

کاشکی رو طاقچه دلت آینه و شمعدون می شدم

تو دشت ابری چشات یه قطره بارون می شدم

کاشکی میشد یه دشت گل برات لالایی بخونم

یه آسمون نرگس و یاس تو باغ دستات بشونم

بخواب که می خوام تو چشات ستاره هامو بشمرم

پیشم بمون که تا ابد دنیارو با تو دوست دارم

دنیا اگه خوب ، اگه بد با تو برام دیدنیه

باغ گلای اطلسی با تو برام چیدنیه

کاشکی میشد بهت بگم چقد صداتو دوست دارم

لالاییاتو دوست دارم بغض صداتو دوست دارم