مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

یک پند مهم!

اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید ، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید ... 

دنج من......

 

کو دنج من؟؟؟؟؟  

 

اون اتاق کوچیک من کو؟؟؟؟ 

اون اتاقی که کوچیک ترین اتاق خونه بود  

یه تخت چوبی بود و یه میز کامپیوتر و یه کتانخونه ی چوبی پر از کتاب و یه کمد دیواری که تقریبا اندازه ی خود اتاق بود و رختکن من!!!!  

و یه عالمه عروسک و گل خشک! 

 

آخی یادش بخیر اکثر مواقع فقط چراغ خواب روشن بود و یه موزیک آروم از کامپیوتر پخش میشد و من با یه لیوان چایی یا نسکافه داغ روی تخت لم داده بودم   ......

حدایا من  اون پاییزبا دنج خودمو میخوام  

میخوام چشمامو ببندم و یه لحظه تو اتاقم باشم . 

مامانم با پاهای سالم پشت در باشه و بگه جون بابات درو باز کن و این لیوان شیر رو  بخور و منم بگم مامان بذارش برو خودتو اذیت نکن . 

 

دوست داشتم موقع هایی که میخوام تنها باشم و با مریم خلوت کنم تا بتونه خوب به خودش فکر کنه.....

  

آخی دلم میخواد گاهی صدای کامپیوتر رو ببندم و به صدای نوار گلپا یا شجریان بابام گوش بدم و صدای زمزمه های مامانم که داشت برا بابام حرف میزد 

 

دلم اون پاییزا رو میخواد !!!!!!!!!!!! 

 

یادش بخیر.... 

 

زندگیمو سعید و سروشمو خیلی دوست دارم ..اما روزای مجردی یه چیز دیگست ورای حال امروز...... 

 

یا حق!!!!

دلم گرفته است....

 

دلم گرفته است 

دلم گرفته است 

به ایوان میروم و 

 انگشتانم را بر پوست  

کشیده ی شب میکشم  

چراغهای رابطه تاریکند 

چراغهای رابطه تاریکند 

.. 

... 

..... 

پرواز را به خاطر بسپار  

پرنده مردنی است........ 

  

 

شاید دیگه هیچ وقت اینجا ننویسم ویا... 

چون احساس میکنم یه جفت چشم اینجا میاد که نباید....

بماند.. 

خوب و بدش با خواننده... 

برمیگردم به خونه ی قبلیم احتمالا 

هرکی آدرس داره قدمش به دیده ی منت...

راستی:

پاییز تو راهه ... 

قدمش گلبارون. 

 

یا حق!٬!!

نامزد ندا آقا سلطان بازداشت شد

http://uplud.co.cc/19/1350890668.jpg

خبرگزاری هرانا : سازمان عفو بین الملل در اطلاعیه ای می گوید مسئولان امنیتی ایران، ماکان کاسپین، نامزد ندا آقاسلطان را بازداشت کرده اند. به گفته عفو بین الملل ماکان کاسپین در ارتباط با قتل ندا آقاسلطان در زندان اوین بسر می برد و تحت بازجویی است. عفو بین الملل درباره احتمال شکنجه ماکان کاسپین ابراز نگرانی کرده است.
به گزارش رادیو فردا ، ماکان کاسپین پس از قتل ندا آقا سلطان در اعتراض های خیابانی، در مصاحبه هایی گفته بود "سخنان شاهدان عینی و نوارهای ویدئویی" بوضوح نشان می دهد که یک بسیجی، ندا را هدف تیر قرار داد.
عفو بین الملل می گوید ظاهرا به خانواده ندا گفته شده اگر ماکان اعتراف کند که یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ندا را کشت، او از زندان آزاد خواهد شد.

چهارمین سالگرد ازدواج و ماجرای سفر...

سلام 

سلام به همه ی شما خوبان 

امروز سالگرد ازدواج من و عشق جاودانمه 

سعید خوبم روز پایداری عشقمون مبارک . 

 

 ما رفتیم سفر خیلی خیلی خوش گذشت یه دنیا آرامش بود برا من و سعید 

لحظات خیلی خوش و شاد و خاطره انگیزی داشتیم   

مشهد جاتون خالی زیارت امام رضا که حال و هوای خاص خودشو داشت  

 

جای اقامتمون هم خوب بود

 

 لحظه ای که از قطار جا موندیم برای اصفهان شاید استرس داشت و ناراحت کننده اما این کار خدا بود تا ما به خودمون بیایم و بدونیم که این لحظه هان که زندگیو میسازن و باید لحظه را دریافت چون ما رسیدیم پای قطار و اون حرکت کرد جلوی چشم خودمون گذشت و رفت و ما هیچ کاری نتونستیم انجام بدیم و بعد با یه ماشین که با سرعت نور حرکت میکرد رسیدیم به ایستگاه بعدی که تربت حیدریه بود . و من با وجود این همه استرس و اضطراب جاده تمام مدت به خاطر سلامتی سعید سعی میکردم بهش آرامش بدم  چون اون زود فشارش بالا میره آروم دستشو میگرفتم و بهش آرامش میدادم و میگفتم خیریت داشته اما توی دلم غوغا بود. 

شب توی قطار عالی بود و همه چیز الهی شکر به خیر گذشت  ........ 

 

اصفهان خوب بود   

 

و اتفاقی برای ما افتاد که شاید در کل تاریخ برای چند نفر افتاده باشه   

از روز ورودمون سعید جون به من گفت که تا دوشنبه بیشتر وقت نداریم باید مفید استفاده کنیم اما دوشنبه نهم بود و همسر گل  من بیخبر.....

بلیط برگت ما ۱۰/۶ بود و ما ۹/۶ چمدان به دست و خوشحال رفتیم فرودگاه اصفهان که خانوم مسول در کمال آرامش گفت امروز پرواز شیراز نداریم و ما هم وسائل رو سپردیم به امانات فرودگاه  

و برگشتم 

 

اون یه روز رو رفتیم چند جایی که ندیده بودیم ببینیم  

خوب بود 

 

 

به خصوص کلیسا  

بهترین قسمت سفر به نظر من کلیسای وانک بود 

وارد کلیسا که شدم توی دلم ریخت انگار زمین زیر پاهام خالی شد و این جمله توی ذهنم نقش بست::: «« خدای مشترک من و مسیح.....»» 

 

خوب بود یه حس بندگی خالص انگار بهت میگفت هر جا باشی و با هر مذهبی باز هم خدات یکیه ...... یه حس عجیب و متفاوت بود.....

 

کلی یادگارهای خوشکل و مرتبط خریدیم ....  

 

 

جای همگی سبز با یه سوقات   برا من و سروش یه سرما خوردگی ناب برگشتیم  

این قسمت جای کسی خالی نبود  

 

 

امروز هم که روز عشقمون سالگرد ازدواجمونه مبارکه ان شا الله ... 

 

دوستتون دارم  

یا حق!!!

چهارمین سالگرد ازدواجمون مبارک ! ماجرای افطاری

دیشب جاتون سبز ! یه مراسم افطاری دعوت بودیم . خدا انشالله که طاعات و عبادات همه مون رو قبول می کنه ! حدود صد نفر مهمون الحمدلله همه از من خیلی سیرتر و حدود دویست دست غذای مصرف نشده. خدایاااااااااااااااااااااااا خب من که مسئول و متولی کسی نیستم . اما چرا به دل این عزیزان نمیندازی که این هزینه ها رو صرف فقرا و نیازمندان کنن! خدایا چرا ما از شیعه گری فقط جنبه های متظاهرانه و بی معنویتش رو گرفتیم . خدا لغنت کنه صفویان رو که سنگ بنای شیعه امروزی که شیعه ی تظاهر ظاهر پرستی بت پرستی در خدمت حاکمیت و .... رو توی این مملکت باب کرد. چند روز قبل توی موزه ی امام رضا نکته ای که توجه من رو جلب کرد این بود که کهن ترین نمادهای جلوه ی تشیع امروز از عهد صفوی در این مملکت ترویج شده! بی خیال! باید کتاب تشیع علوی و صفوی دکتر شریعتی را که سالها قبل خوانده ام یک بار دیگر برگ بزنم ....
 راستی امروز چهارمین سالگرد ازدواج من و مریم خانومه . زندگی ما هم مثل همه ی زندگیها کانونی از خوبیها و دغدغه ها و ناسازگاریها و تفاهم هاست ! اما با هر روی من زندگیم و زن و بچه ام را دوست دارم و این روز رو باز هم به مریم خانوم گل تبریک می گم !
این هم مروری بر ۶ سال گذشته در همین حول و حوالی: 
تاریخ : سه شنبه 11 شهریور ماه سال 1382
این سعید است که دوست دارد تو بدانی مدتی است نوشتنش بدجوور مریض است و گرنه دوست داشت هر لحظه بنوسید مریمم دوستت دارم ! وای چه حرف مبتذلی ! بابا اینجا میخایم از مشکلاتمون بنویسیم که دیگرون کمکون کنند نه اینکه ... بی خیال ! بازم می گم مریم خیلی دوست دارم ! 
تاریخ : دوشنبه 9 شهریور ماه سال 1383
سلام به دوستان خوب و وفادار ما. با اجازه دوره آموزش نظامی من تمام شد و از این به بعد دوباره از نعمت با شما بودن بهره مند خواهیم شد. یا علی ...
تاریخ : جمعه 4 شهریور ماه سال 1384
سلام بچه ها. خب به قول مریم خانوم این اولین پیام دوره تاهل من هست ! برا همه شما آرزوی خوشبختی دارم و از شما هم خواهش می کنم ما رو از دعاتون محروم نکنید چرا که خیلی ها هستند که بدشون نمی آد ... اخب بی خیال . اصلا باورم نمیشه ! الان یه هفته ست من و مریم عقد کردیم و انشا... شنبه آینده هم عروسیمونه ! دوستای قدیمیتر خیلی خوب می دونن ما چه راهی رو طی کردیم تا به این روزها رسیدیم  و این واقعا فقط لطف خداست که بی او هیچیم !! خدایا شکرت !!  بچه ها ببخشید که فعلا نمی تونیم تک تک خدمتتون برسیم و از لطفتون سپاسگزاری   کنیم  اما قول می دم بعد از عروسی بیشتر با شما باشیم . راستی یادتون نره عاشقانه ها دات کام آدرس سایت ماست که فعلا شما رو به همین وبلاگ هدایت می کنه . التماس دعا
تاریخ : جمعه 11 شهریور ماه سال 1384
سلام بچه ها. خیلی نمی تونم آنلاین باشم . آخه فردا عروسیمونه !! عروسی من با مریم خانوم ! بچه ها ممنون می شم برا خوشبختیمون دعا کنید. بعد از عروسی حتما حضورتون می رسیم . انشالله 
تاریخ : دوشنبه 27 شهریور ماه سال 1385
سلام دوستان . همونجوری که سعید گفت نی نی خوشکلمون تو راهه. مثل همیشه و یا شاید بیشتر از همیشه این بار هم به عنوان شوهر و هم به عنوان پدر بچمون سعید رو دوست دارم ! شما هم ما رو از لطف همیشگیتون محروم نکنید و برای خوشبختی و مخصوصا سلامتی سروش جون دعا کنید . دوستون داریم یا حق !
سلام من هم سعیدم ! خواستم  از طریق وبلاگ اولین سالگرد ازدواجمون رو به مریم  تبریک می گم ! امسال با نی نی جشن گرفتیم جاتون خالی !‌مریم خانم هم که الان یادش اومده به من تبریک می گه !!‌ها ها ها دوستون داریم ممنون از مهربونیتون . 
 تاریخ : پنجشنبه 8 شهریور ماه سال 1386
سلام بچه ها! دوازده شهریور دومین سالگرد ازدواج من و مریم خانومه !! مبارکه ایشالله  ! صداقت صبر گذشت و ایثار!! اینا رو داشته باشین غمتون نباشه !! همه چیز خوبه به لطف خدا!!
تاریخ : شنبه 10 شهریور ماه سال 1386
سلام ......سعید خوبم الان دست سروش رو که با سر رفته بود داخل ظرف  غذاش شست (گزارش لحظه ای )   
خب اللی شکر زندگی بد نیست ...با کم و کاستش داره میگذره ....شاید از این به بعد بیشتر براتون حرف بزنم ..مخصوصا از روزای شیرین آشناییمون ....در ضمن در جواب دوست خوبم که فرموده بودن بنده خیلی گوسفندم باید عرض کنم که بزرگواری از خودشونه ..حالا برگردونه معنی با خواننده محترم ...دوستون دارم ..یا حق!!!!!!!!
تاریخ : شنبه 9 شهریور ماه سال 1387
سلام!برای هیچ کدوم از عزیزانی که همراه همیشگی این خونه کوچک بودن پوشیده نیست که من و همسرم اگر بیشتر نه  کمتر از شیرین و فرهاد هم عاشق هم نبودیم
اما خب یه سری مسایلی پیش اومده که این روزا یه کمی این رایطه رو تحت تاثیر قرار داده
مثلا فوت یکی از آشنایان.....مریضی مامانم ...خستگی ناشی از کار زیاد سعید بی حوصله گی های گاهی من که خب ناشی از کار خونه و بچه داری شاید باشه ..نمی دونم خلاصه من نگران این رابطه ام..به قول سعیدم گفت :مامانت اگر سکته کرده پرستار داره و خوب میشه تو به فکر سکته عاطفی زندگیمون باش...... و چه قشنگ گفت نه؟؟؟ از همه عزیزانی که میتوننن کمک کنن میخوام که ما رو از نظر ارزشمند خودشون بی نصیب نگذارن ... یا حق!!!!!!!!
تاریخ : سه شنبه 12 شهریور ماه سال 1387
سلام سومین سالگرد ازدواجمون مبارک !!!!

سالگرد ازدواجمون مبارک !! از سفر برگشتیم !

سلام بچه ها !‌۱۲ شهریور چهارمین سالگرد ازدواج من و مریم خانومه . راستی سفر جای همه تون خالی خیلی خوش گذشت !