مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

چهارمین سالگرد ازدواجمون مبارک ! ماجرای افطاری

دیشب جاتون سبز ! یه مراسم افطاری دعوت بودیم . خدا انشالله که طاعات و عبادات همه مون رو قبول می کنه ! حدود صد نفر مهمون الحمدلله همه از من خیلی سیرتر و حدود دویست دست غذای مصرف نشده. خدایاااااااااااااااااااااااا خب من که مسئول و متولی کسی نیستم . اما چرا به دل این عزیزان نمیندازی که این هزینه ها رو صرف فقرا و نیازمندان کنن! خدایا چرا ما از شیعه گری فقط جنبه های متظاهرانه و بی معنویتش رو گرفتیم . خدا لغنت کنه صفویان رو که سنگ بنای شیعه امروزی که شیعه ی تظاهر ظاهر پرستی بت پرستی در خدمت حاکمیت و .... رو توی این مملکت باب کرد. چند روز قبل توی موزه ی امام رضا نکته ای که توجه من رو جلب کرد این بود که کهن ترین نمادهای جلوه ی تشیع امروز از عهد صفوی در این مملکت ترویج شده! بی خیال! باید کتاب تشیع علوی و صفوی دکتر شریعتی را که سالها قبل خوانده ام یک بار دیگر برگ بزنم ....
 راستی امروز چهارمین سالگرد ازدواج من و مریم خانومه . زندگی ما هم مثل همه ی زندگیها کانونی از خوبیها و دغدغه ها و ناسازگاریها و تفاهم هاست ! اما با هر روی من زندگیم و زن و بچه ام را دوست دارم و این روز رو باز هم به مریم خانوم گل تبریک می گم !
این هم مروری بر ۶ سال گذشته در همین حول و حوالی: 
تاریخ : سه شنبه 11 شهریور ماه سال 1382
این سعید است که دوست دارد تو بدانی مدتی است نوشتنش بدجوور مریض است و گرنه دوست داشت هر لحظه بنوسید مریمم دوستت دارم ! وای چه حرف مبتذلی ! بابا اینجا میخایم از مشکلاتمون بنویسیم که دیگرون کمکون کنند نه اینکه ... بی خیال ! بازم می گم مریم خیلی دوست دارم ! 
تاریخ : دوشنبه 9 شهریور ماه سال 1383
سلام به دوستان خوب و وفادار ما. با اجازه دوره آموزش نظامی من تمام شد و از این به بعد دوباره از نعمت با شما بودن بهره مند خواهیم شد. یا علی ...
تاریخ : جمعه 4 شهریور ماه سال 1384
سلام بچه ها. خب به قول مریم خانوم این اولین پیام دوره تاهل من هست ! برا همه شما آرزوی خوشبختی دارم و از شما هم خواهش می کنم ما رو از دعاتون محروم نکنید چرا که خیلی ها هستند که بدشون نمی آد ... اخب بی خیال . اصلا باورم نمیشه ! الان یه هفته ست من و مریم عقد کردیم و انشا... شنبه آینده هم عروسیمونه ! دوستای قدیمیتر خیلی خوب می دونن ما چه راهی رو طی کردیم تا به این روزها رسیدیم  و این واقعا فقط لطف خداست که بی او هیچیم !! خدایا شکرت !!  بچه ها ببخشید که فعلا نمی تونیم تک تک خدمتتون برسیم و از لطفتون سپاسگزاری   کنیم  اما قول می دم بعد از عروسی بیشتر با شما باشیم . راستی یادتون نره عاشقانه ها دات کام آدرس سایت ماست که فعلا شما رو به همین وبلاگ هدایت می کنه . التماس دعا
تاریخ : جمعه 11 شهریور ماه سال 1384
سلام بچه ها. خیلی نمی تونم آنلاین باشم . آخه فردا عروسیمونه !! عروسی من با مریم خانوم ! بچه ها ممنون می شم برا خوشبختیمون دعا کنید. بعد از عروسی حتما حضورتون می رسیم . انشالله 
تاریخ : دوشنبه 27 شهریور ماه سال 1385
سلام دوستان . همونجوری که سعید گفت نی نی خوشکلمون تو راهه. مثل همیشه و یا شاید بیشتر از همیشه این بار هم به عنوان شوهر و هم به عنوان پدر بچمون سعید رو دوست دارم ! شما هم ما رو از لطف همیشگیتون محروم نکنید و برای خوشبختی و مخصوصا سلامتی سروش جون دعا کنید . دوستون داریم یا حق !
سلام من هم سعیدم ! خواستم  از طریق وبلاگ اولین سالگرد ازدواجمون رو به مریم  تبریک می گم ! امسال با نی نی جشن گرفتیم جاتون خالی !‌مریم خانم هم که الان یادش اومده به من تبریک می گه !!‌ها ها ها دوستون داریم ممنون از مهربونیتون . 
 تاریخ : پنجشنبه 8 شهریور ماه سال 1386
سلام بچه ها! دوازده شهریور دومین سالگرد ازدواج من و مریم خانومه !! مبارکه ایشالله  ! صداقت صبر گذشت و ایثار!! اینا رو داشته باشین غمتون نباشه !! همه چیز خوبه به لطف خدا!!
تاریخ : شنبه 10 شهریور ماه سال 1386
سلام ......سعید خوبم الان دست سروش رو که با سر رفته بود داخل ظرف  غذاش شست (گزارش لحظه ای )   
خب اللی شکر زندگی بد نیست ...با کم و کاستش داره میگذره ....شاید از این به بعد بیشتر براتون حرف بزنم ..مخصوصا از روزای شیرین آشناییمون ....در ضمن در جواب دوست خوبم که فرموده بودن بنده خیلی گوسفندم باید عرض کنم که بزرگواری از خودشونه ..حالا برگردونه معنی با خواننده محترم ...دوستون دارم ..یا حق!!!!!!!!
تاریخ : شنبه 9 شهریور ماه سال 1387
سلام!برای هیچ کدوم از عزیزانی که همراه همیشگی این خونه کوچک بودن پوشیده نیست که من و همسرم اگر بیشتر نه  کمتر از شیرین و فرهاد هم عاشق هم نبودیم
اما خب یه سری مسایلی پیش اومده که این روزا یه کمی این رایطه رو تحت تاثیر قرار داده
مثلا فوت یکی از آشنایان.....مریضی مامانم ...خستگی ناشی از کار زیاد سعید بی حوصله گی های گاهی من که خب ناشی از کار خونه و بچه داری شاید باشه ..نمی دونم خلاصه من نگران این رابطه ام..به قول سعیدم گفت :مامانت اگر سکته کرده پرستار داره و خوب میشه تو به فکر سکته عاطفی زندگیمون باش...... و چه قشنگ گفت نه؟؟؟ از همه عزیزانی که میتوننن کمک کنن میخوام که ما رو از نظر ارزشمند خودشون بی نصیب نگذارن ... یا حق!!!!!!!!
تاریخ : سه شنبه 12 شهریور ماه سال 1387
سلام سومین سالگرد ازدواجمون مبارک !!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
علی پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:33 http://www.alisgry.blogsky.com

سلام در ابتدا سالگرد ازدواجتان را تبریک میگم و از اینکه از وبلاگ من دیدن کردید ازتون ممنونم
با تشکر

لیلا پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:52 http://www.rittta.blogsky.com

سلام
زندگی با همه سختی هاش شیرینه . البته من هنوز ازدواج نکردم ولی زندگی خیلی از دوستامو و آشناهامو دیدم.
به امید روزهای بهتر و بهتر
ارادتمند شما لیلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد