مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

چهارمین سالگرد ازدواج و ماجرای سفر...

سلام 

سلام به همه ی شما خوبان 

امروز سالگرد ازدواج من و عشق جاودانمه 

سعید خوبم روز پایداری عشقمون مبارک . 

 

 ما رفتیم سفر خیلی خیلی خوش گذشت یه دنیا آرامش بود برا من و سعید 

لحظات خیلی خوش و شاد و خاطره انگیزی داشتیم   

مشهد جاتون خالی زیارت امام رضا که حال و هوای خاص خودشو داشت  

 

جای اقامتمون هم خوب بود

 

 لحظه ای که از قطار جا موندیم برای اصفهان شاید استرس داشت و ناراحت کننده اما این کار خدا بود تا ما به خودمون بیایم و بدونیم که این لحظه هان که زندگیو میسازن و باید لحظه را دریافت چون ما رسیدیم پای قطار و اون حرکت کرد جلوی چشم خودمون گذشت و رفت و ما هیچ کاری نتونستیم انجام بدیم و بعد با یه ماشین که با سرعت نور حرکت میکرد رسیدیم به ایستگاه بعدی که تربت حیدریه بود . و من با وجود این همه استرس و اضطراب جاده تمام مدت به خاطر سلامتی سعید سعی میکردم بهش آرامش بدم  چون اون زود فشارش بالا میره آروم دستشو میگرفتم و بهش آرامش میدادم و میگفتم خیریت داشته اما توی دلم غوغا بود. 

شب توی قطار عالی بود و همه چیز الهی شکر به خیر گذشت  ........ 

 

اصفهان خوب بود   

 

و اتفاقی برای ما افتاد که شاید در کل تاریخ برای چند نفر افتاده باشه   

از روز ورودمون سعید جون به من گفت که تا دوشنبه بیشتر وقت نداریم باید مفید استفاده کنیم اما دوشنبه نهم بود و همسر گل  من بیخبر.....

بلیط برگت ما ۱۰/۶ بود و ما ۹/۶ چمدان به دست و خوشحال رفتیم فرودگاه اصفهان که خانوم مسول در کمال آرامش گفت امروز پرواز شیراز نداریم و ما هم وسائل رو سپردیم به امانات فرودگاه  

و برگشتم 

 

اون یه روز رو رفتیم چند جایی که ندیده بودیم ببینیم  

خوب بود 

 

 

به خصوص کلیسا  

بهترین قسمت سفر به نظر من کلیسای وانک بود 

وارد کلیسا که شدم توی دلم ریخت انگار زمین زیر پاهام خالی شد و این جمله توی ذهنم نقش بست::: «« خدای مشترک من و مسیح.....»» 

 

خوب بود یه حس بندگی خالص انگار بهت میگفت هر جا باشی و با هر مذهبی باز هم خدات یکیه ...... یه حس عجیب و متفاوت بود.....

 

کلی یادگارهای خوشکل و مرتبط خریدیم ....  

 

 

جای همگی سبز با یه سوقات   برا من و سروش یه سرما خوردگی ناب برگشتیم  

این قسمت جای کسی خالی نبود  

 

 

امروز هم که روز عشقمون سالگرد ازدواجمونه مبارکه ان شا الله ... 

 

دوستتون دارم  

یا حق!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد