مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

یک روز فروشندگی....

 

سلام 

 

امروز شوهر جانم کمرش گرفته و خونه استراحت میکنه 

ان شا الله که زود خوب بشه و بیاد مغازه گل من 

امروز مریم بانو غیورانه مرد خونه است و آمده مغازه و از صبح داره می جنگه 

خودم تنها با یه شاگرد 

پس  

بزن کف قشنگرو.... 

 

سخته اما داره می گذره  

راستی امروز سالگرد ازدواج عزیزی بود که تماس گرفتم اول صبح تبریک گفتم ... 

 

ما مشغولیم تا بعد..... 

 

 

پ.ن :  

امروز خیلی موفقیت آمیز بود یعنی خیلی بهتر از وقتی شوهرم بود فروش داشتیم 

این یعنی اینکه هنوز هم مریم بانو اگر بخواهد در کاری مایه بگذارد موفق است 

تکبیر 

اما من از فروشندگی بدم میاد 

 

دیگه هم فکر نمیکنم بیام بازار 

 

خب دوستتون داریم  

موفق باشید و پیروز 

یا حق!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد