مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

...

شاید به چیزهایی که شروع شده باشند
دیر برسی
اما برای شروع دوباره ی خودت هیچ وقت دیر نیست!!! 

 

خدا حفظت کنه بابا... 

 

بارون..

دلم بارون می خواد  

قدم بزنیم  

خیس شیم  

و  

از سرما بلرزیم  

بعد تازه بریم بسنتی بخوریم.... 

....

هیچگاه به خاطر "هیچکس"
دست از "ارزشهایت" نکش
چون زمانی که آن فرد از تو دست بکشد
تو می مانی و یک "من " بی ارزش !!!

بی خوابی!

عجیب خوابم نمی بره

امروز تصمیم سختی گرفتم و اقدام بزرگی انجام دادم (خانه)

البته فقط با لطف خدا!!! نمی دونم بتونم این بار بزرگ رو به سرانجام برسونم یا نه !!!! خیلی سخته ولی انشالله شدنیه!!! 

بیت غزلی زیبا از حافظ رو در وبلاگ عزیزی دیدم ! بد ندیدم با هم همه ی اون شعر رو مرور کنیم ! چون فکر می کنم گاهی برداشت بخشی از یک متن یا شعر باعث سوه استفاده از اون در راه مطامع خودمون می شه ولی خوندن کاملش درک صحیح تری در اختیار ما می گذاره.


ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

            وین راز سر بمهر بعالم سمر شود


گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

                آری شود ولیک بخون جگر شود


خواهم شدن بمیکده گریان و داد خواه

            کز دست غم خلاص من آنجا مگر شود


از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان

                    باشد کز ان میانه یکی کارگر شود


ای جان حدیث ما بر دلدار بار گو

                    لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود 


از کیمیای مهر تو زر گشت روی من

               آری بیمن لطف شما خاک زر شود


در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب!!

                    یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود!!


بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی

            مقبول طبع مردم صاحب نظر شود


آن سرکشی که در سر سرو بلند تست

         کی با تو دست کوته مادر کمر شود


این سرکشی که کنگره ی کاخ وصل را ست

  سرها بر آستانه ی او خاک در شود


روزی اگر غمی رسدت تنگدل مباش

            رو شکر کن مباد که از بد بتر شود


ایدل صبور باش و مخور غم که عا قبت

         این شام صبح گردد و این شب سحر شود


حافظ چو نامه ی سر زلفش بدست تست

     دم درکش ارنه باد صبا را خبر شود


الهی شکر..

دارم بر می گردم...

داره درست میشه حالم...


ممنونم بابا.

احساس عجیبِ (‌بهنام صفوی)

یه احساس عجیبِ دیگه می خوام ،
همونی رو که قلبم میگه می خوام ؛
یه صبح دیگه و یه حال تازه ،
یه رویایی که آرامش بسازه ؛

یه احساس عجیبِ دیگه می خوام ،
که پیدا شه میونِ اشکِ چشمام ؛
دلم می خواد روی ابرا بشینم ،
تا دنیا رو از این بهتر ببینم ؛

خدایا قلب من پیش تو گیره ،
کنار تو همه چی بی نظیره !
می تونم غصه رو از هم بپاشم ،
می تونم عاشقِ خورشید باشم ...

کنار تو همه چی خوب میشه ،
می تونم عاشقت باشم همیشه ؛
دلم قرصه به خورشید و به ماهت ،
دلم قرصه به گرمای نگاهت ...




خدا کنه بتونم کمکت کنم عزیزم ....

...

 

 

 

در دل تنگی عمقی هست که  

هرگز در شادی نیست.... 

 

باشد که این عمق راه های تازه ای بگشاید...

گذر....

 

چون زمان در گذر است   

پس من هم می گذرم..... 

 

 

با تو...

من دلم می خواهد  

بنشینم لب حوض 

و در 

این زمزمه ی  سرد خزان 

نفسی تازه کنم.... 

با تو شاید 

آری.....