مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

سینا

وقتی سارای ما سینا شد، فکر نمی کردم اینقدر دیوونه وار دوستش داشته باشم . سینای من 2 ساله شد. تولدت مبارک باباجون!

فندق کو چولوی من تولدت مبارک....

امروز تولد دومین میوه ی عشق من و سعیده

تولد عزیز مهربونی که خداوند قبل از گرفتن مامانم

باا همون سیما و همون چشمها به من هدیه اش کرد

تا شاید کمتر دلتنگ باشم...

عزیزم

سینا جان

فندق کو چو لوی مهربون من

تولدت مبارک.

مریم....

.....

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود......

خوشبختی کجاست؟

گاهی در سفر دنبال آنی

گاهی فکر میکنی لابلای کارهای فراوانت مخفی شده است

گاهی گمان می کنی مسئولیتهایی که داری روی آن را پوشانده است

گاهی اصلا فراموشش کرده ای

اما واقعیت آن است که 

خوشبختی داشتن همینهاییست که داری

و بدبختی ندیدن آنهاست

...

شک

شک همه ی هستی آدمی را از او می گیرد

آرامشش را

سلامتش را

 زندگیش را

و عشقش را....

دیرینه.

گاهی وقتها رو به دیوار کنی 

موقع گرفتاری و ناراحتی به گل باغچه پناه ببری

سر به چاه ببری و حرف بزنی

بهتر از اینه که درد دل به دشمن دیرین

به دشمن قسم خورده ببری.....

که طرف در کسری از دقیقه 

حرفتو با نون بربری داغ

برسونه.

متاسفم.

از صمیم قلبم

اول واسه خودم به خاطر اعتماد بیجا

بعد واسه این گونه موجودات زشتی که

توی هیچ دسته ای جا نمیشن

حتی پست ترین حیوانات.

یادمون باشه

گاهی بعضی کارها و حرفها تا ثیری واسه زندگی

طرف نداره

اما به خودمون ثابت میکنه که چقدر  ک ث ا ف ت ی م......

یاحق.



برای منصوره ی عزیز: من خوبم عزیزم...خدای را شکر ممنونم از همه ی مهربونیهات آشنای غریب.....