مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

التماس شعور...

گاهی وقتها

در مقابل بی شعوری

یه عده

از دست خودت بیشتر

عصبانی می شی 


تا بیشعوری طرف! 

خواب.....

یه خواب بود

گاهی رویا

گاهی کابوس


اما

فکر می کنم خواب دیدم

این چند روز رو.... 



شیراز

حالگیری

کسالت

شیراز....

فقط قطره ای از دریای احساساتم رو

نشون می دم


هر لحظه هزاار بار بغضم از

لحظه ی خداحافظی!


گاهی با خودم می گم کاش

من هرگز تجدید دیدار نکنم


تا شاید

از دل برود هر آنکه از دیده برفت....


اما

مگر کسی دیده ای که تا نفس می کشد جان خویش فراموش کند؟ 


یه شب پیش بابا خوابیدم.... ♥ 


از حالا دلتنگم!

اصل بد

اصـــل بد نیـــــکو نـــگردد زانکه بنیـــــادش بد است
تـربــیت ، نــا اهــل را چون گـــردکان بــر گـنبد است

مـــایــه اصـل و نــــسب در گــــردش دوران زر است
دائــــما خون میخورد تیـــغی که صاحب جوهر است

گر که بــــینی ناکـــــسان بالا نشینند عیــب نیست
روی دریـــــــا خـــــس نشیند قــعر دریا گوهر است

کـره ی خــــــر از خــریت پــیش پــیش مـــــادر است
کــره ی اسـب از نـــجابت در خــــفای مـــــادر است

شه اگـــر مسکین شود چون مرغ بی بال و پر است
جـــــــــملگی دیوانه خوانندش اگر اســــــکندر است


آهــــن و فـــــــــــــولاد از یــــــــک کوره گر آیند برون 
 آن یکی شمشیــــــــر گردد وان دگر نعل خر است

شـــــــــصت و شاهـــــد هردو دعوای بزرگی می کنند
پس چـــــرا انگشت کوچــک لاــــیق انگشتر است

دود اگـــــــر بالا نشیند کســــر شــان شعله نیست
جــــای چشم ابرو نگـیرد گـــرچـه او بالاتـــــــر است

سعدیــــــــا گو عیب خـــــود را و مـــــــــگو عیب دگر 
هـــــــرکه عیب خـــــویش گــوید از همه بالاتر است

من لبـــــاس کهنه می پوشم که بی درد سر است 
آستیـــــــــــــن کوته بود چین و چروکش کمتر است 

کمال طلب، تلاشگر

کمال طلبها مشتی آدمهای وراج و زیاده خواه و همیشه ناراضیند

چون در هر موقعیتی، دنبال دست نایافتنی ترین چیزها هستند و فکر می کنند این حق آنهاست... 

اما نه توان و نه برنامه ای برای رسیدن به اهداف خود دارند 

در نتیجه همیشه سرخورده و ناراضی اند

اما تلاشگر ها اهداف کوچک دست یافتنی برای خود تعریف می کنند، 

برای  رسیدن به هدف خود تلاش می کنند

و از دست یافتن به اهداف خود لذت می برند،

همیشه راضی اند و این رایت نشوف و محرکشان برای دستیابی به اهداف کلان تر است... 

فقط

قرارم  تنها این است

می خواهم خودم را بیابم

به هر قیمتی

با هر سختی!

 همین. 

از ماست که بر ماست!

اگر گاهی از شرایطمان ناراضی هستیم، عاقلانه آن است که بفهمیم بدانیم چقدر در شکل گیری شرایط نامطلوب مقصر بوده و هستیم.

از ماست که بر ماست... 

خسته ام!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

گاهی....

کینه ای نیستم

زود فراموش می کنم

اما

گاهی حرفی، خطی، نگاهی، کلامی


دوباره به خاطرم می آورد

که

چقدر دورن بعضی ها سیاه است

.........

آنقدر که با آب زمزم و کوثر نتوان شست.....