مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

چه زیباست


بیدار شدن از غفلت 



.




خدانگهدار


.


نقطه ی اول سطر ،

همین قدر 

ساده 

کوتاه 

بی احساس 






تولد مریم

تولد مریم مبارک

بی حسی .....

گاهی به جایی می رسی 

که احساست هم بی حس میشه! 


دیگه 

 حضور هیچ کس هر چند مهم 

هر چند دوست داشتنی 

برات مهم نیست ........


این نوع بی حسی خیلی دردناکه !  





همیشه....


صمیمیت  و محبت رو به اندازه ای 

نگه دار که ارزش و احترامت زیر سوال نره


به اندازه ای زوم نکن 

که کیفیت بیاد پایین 


یادت نره 


.



تمام شد


نقطه 


.




خانه ی مادر

امشب اولین باره که خوته ی بابا و مامانیم ولی اونا نیستن

مامان عمل کمر انجام داد

خوشبختانه عمل خوب بوده

خدا را شکر که هستن..‌‌.

مسافر....


وقت رفتن است 

بار و بندیل سفر را ببند 

همه چیز را بردار 

مراقب باش 

چیزی جا نماند 

مخصوصا دلت !



 




گاهی....

گاهی گمان نمی کنی 

ولی دیر می شود....




شیراز...

دارم میرم به شیراز 


چند روز دوری هم  برام سخت شده.....