مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

شهر من، من به تو می اندیشم......

حوالیِ اردیبهشت

بویِ بهشت می آید!

عطر شکوفه‌ها

و خاک باران خورده

هوش از سرِ

رهگذرانِ شهر پرانده

فصل بهار

شوخی بردار نیست

همه را عاشق میکند . . .!



اما 



شهر من.... اردیبهشت شیراز.... 






امروز مرورت کردم

همه خاطرات

همه لحظات خوب


هنوز هم عکس قشنگت

در پوشه ی منتخبین بهترینهاست


بعضی ها تمام نمی شوند 


تا همیشه هستند اما

به شکلی دیگر........ 



کمکککک.......




یه نفر داره زیر فشار

زندگی و روزمرگی 

له می شه....... 







تنها صداست

که

می ماند..... 



 



یادت باشه



هر زمان احساس کردی به جایی تعلق نداری

سریع باید اونجا رو ترک کنی

مهم نیست اونجا

خونه باشه، شهر باشه، کشور باشه

یا

قلب یک نفر...... 






دلم برات تنگ شده


جونم 






      نیست نشان زندگی

                      تا نرسد نشان تو.......... 







به تاریخ ۱۸ فروردین 1404 فهمیدم که



دنیا یه زندگی 

دیگه

به من بدهکاره..... 








مادر

مادرم برگشت،

امشب تنهاییم.

مادر خدا حفظت کنه

قدم نو رسیده مبارک!


عزیز نو رسیده

مهم نیست تو دختر باشی یا پسر

فقط الهی سلامت به این دنیا بیای 

مامانی....... 






بعدا نوشت: دروغ سیزده بود