مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

کارم از گریه گذشتست بر آن می خندم......


احتمالا دست منم بره داخل گچ.... 

انگار ۱۴۰۳ می خواد حسابی خودی نشون بده قبل رفتن.... 



عمل سروش


پای سروش امروز عمل شد

خدایا باش

طاقت من کم شده

چینی دلم نازک شده

باش لطفا. 

یکشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 14:42

به خدا نمی دونم ........

ببینید من علی رغم همه مشکلاتی که پیش روی ما هست می دونم که اگر ما ( من و مریم )واقعا بخوایم با هم زندگی کنیم این کار انشالله میشه . اما یه دغدغه خاطر مهم این روزای م اینه که نکنه من و مریم یه موقع از میزان لازم گذشت و فداکاری و فهم و ... برخوردار نباشیم؟ ما می دونیم که زندگی فقط احساس نیست و برای گذر ار پیچ و خمهای زندگی باید از خیلی چیزا گذشت و از جون مایه گذاشت .اما نمی دونیم مرد عمل هستیم یا نه؟؟؟؟

بیلان سالی.....

چشمی به هم زدیم و دنیا گذشت

دنبال هم امروز و فردا گذشت.... 


*با صدای زنده یاد هایده در مغز خود پلی کنید لطفا.... 



دوباره اسفند شد

نامه ی اعمال امسالت دست چپه یا راست؟. 






اصل بد...

اصل بد نیکو.نگردد

چون که بنیادش بد است...

please wait.....


سیستم در حال پاک کردن خاطرات 

و یادگارهای ذهن است........ 




آدمهای امن....



امشب با تماااام وجودم 

آدم امن زندگیمو نیاز داشتم 

اما....... 



حیف..... 



دنیا کوتاهه....

بعد از طوفانی که از سر گذشت

دیگه  می دونم که دنیا خیلی غیر قابل پیش بینیه..... 

دیگه اگر با شنیدن یه موزیک و زنده شدن خاطرات پشت ترافیک هم دلم واسه عزیزی تنگ بشه، همون لحظه بهش 

پیام میدم..... دلم برات تنگ شده.... 





یاد یاران

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

از لحاظ روحی



نیاز دارم یه باکس گل زیبا

یهویی

سورپرایزی

در خونه رو بزنن

و تحویل بگیرم 


راستی چرا زمستون اینهمه به گل کم لطفی میشه؟.