مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

الهی شکر به خیر گذشت ..

سلام به همه عزیزان ..مرسی از دعاهاتون ..شکر خدا به خیر گذشت ..یا بابا متوجه نشدن یا به روی خودشون نیاوردن در هر صورت ممنونم از همه دوستان خوب و مهربون من و سعید....حق یارتون.......
نظرات 8 + ارسال نظر
ناز خانوم دوشنبه 3 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 23:36 http://nazkhanum.blogsky.com

خوبه
همیشه شاد باشید

دیبا سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 00:43 http://qiult.blogsky.com

من هیچ راهنمایی نمیتونم بکنم فقط میتونم بگم این دوران بهترین دوران زنگیتونه و نذارید مشکلاتی که دیگران ایجاد می کنند جلوی شناخت واقعی شما را از هم بگیرد و اینقدر غرق این سنگ اندازیها بشید که نتونید همدیگر را درست بشناسید.

سبا سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:08 http://saba1983.persianblog.com

خوشحالم که به خیر گذشت . و بیشتر خوشحال می شم که به آرزو هاتون برسین . برای من هم دعا کنین که خیلی گرفتارم . وقت هم کردین بهم سر بزنین بی صبرانه منتظر دیدارتون هستم .

حمیدی که سرکاره! چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 02:04 http://sare-kari.blogsky.com/

سلام
عید فطر مبارک.
امیدوارم سال بعد دست در دست هم به استقبال این عید برید.
در پناه حق

ندا چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 02:42 http://www.oshagh.blogsky.com

alo? salam bebakhshid man neda hastam yadetoon miyad man ashkan ro gom kardam yani aslan gheib shode mishe biyayn dar jaye nazarat toye safamoon begin koja rafte....akhe gom shode nistesh har ja ro gashtam nabood komak konid tolo bekhoda =( negaram~

شیدا و لوسی پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 16:26 http://www.deltangiha2000.persianblog.com

سلام ممنون که اومدین تولد لوسی شما رو که میبینم امیدوار میشم آخه ما هم مث شماییم .لینک ؟

هیچکس ونفس پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 23:31 http://hichkas-ptl.blogsky.com

سلام
خدارو شکر.چقدر خوشحال شدیم.خدا به همه کمک کنه به ما هم کمک کنه.ما که وضعمون بدتر از شماست.

هیچکس شنبه 8 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 05:10 http://hichkas-ptl.blogsky.com

سلام
الان پستو خوندم یاد یه خاطره افتادم(نفسم خوب یادشه)...
یه روز من و نفس و نگار رفته بودیم بیرون برای نفس کفش بخریم، جونم واستون بگه نفس اینا همون شب جایی مهمون بودن و منم تا نزدیکای خونه‌ی میزبان همراهیشون کردم.
دیگه دم خداحافظی بودیم که یه ماشین که سر نشیناش حاج خانوم و منوچهر (مادر و داداش نفس) از راه رسید و باقی قضایا...
سعید جونم نگران نباش اینا همش نمک زندگیه، اینا همش خاطره میشه اونم چه خاطره‌ای!
و در آخر اینکه نفسم راست میگه اوضاع ما به دلایای واقعا بد، خیلی بد البته باز هم در این حال خدا رو با تمام وجود شاکریم و تنها از خودش کمک میطلبیم...
مارو از دعای خیرتون محروم نکنید.
راستی رفقا اون چیزی که پایین تعداد ویزیتور‌های بلاگ نوشتید خیلی قشنگه ولی به گمانم یه (( را )) کم داره...
پیروز باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد