سلام بچه ها. روزهای خوبیه . فقط همین ! و بعد تشکر از مهربونیتون و شکر خدا ! راستی بد نیست این مطلب مال ۲ سال قبل رو بخونید : ((
سلام ! ببینید دوستان به نظر من رابطه من و سعید مثل تمام روابط امروزی (الحمد الله ) نیست ما مثل دوتا پیرزن و پیرمردیم که به واسطه حضور در خانه سالمندان با هم آشنا شدیم البته به این شوری هم که نه ........
اما خب من به سعید پیشنهاد دادم که این رابطه رو تقریبا قطع کنیم تا ۲ الی ۳ سال دیگه که سعید کارهاش رو به راه شده باشه و برگرده اما اون موافقت نمیکنه ....
آخه میدونید موندن به همین وضعیت برا من تقریبا کشنده ست یعنی حضور سعید رو با این عنوان که شاید فردا ما مال هم باشیم هر چند به این کمرنگی (در ظاهر) تو زندگیم نمیتونم تحمل کنم ....
ازتون میخوام برام دوعا کنید و همچنین راهنمایی که چطوری سعید رو راضی کنم با من موافقت کنه ......)) دوستون داریم .
سلام عریزم
اگر تنها ترین تنها شوم ، باز خدا هست . او جانشین همه نداشتنهاست . نفرین و آفرین ها بی ثمر است . اگر تمامی خلق گرگهای گرسنه و هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد ،تو مهربان جاودان آسیب ناپذیر من هستی. ای پناهگاه ابدی
تو میتوانی جانشین همه بی پناهی ها شوی
موفق باشی
زنده ای....اما زندگی نمی کنی...
همه ی درد من شنا کردن در وادی است که اسمش را زندگی گذاشته ام اما...
شوق باران...بوی خاک وسکوت تنها یادگاری هاییست که از مدت ها قبل به عنوان نشانی از زندگی برایم باقی مانده اند.
من مرده ام ....
چیزی فراتر از زنده بودن و بسیار دور از زندگی کردن....
مرده ام چون قرن ها قبل روح و جسمم در تضاد با هم تصمیم به نابودیم گرفتند.
مرده ام چون شوق در من مرده است....
موفق باشی
من که هیچ چیز از حرفای شما نفهمیدم.
اما براتون دعا میکنم........................
توکلت علی ا...