مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

نوار زندگی.....

خدایا به من این قدرت رو بده که بتونم نوار زندگیمو به عقب برگردونم 

خدایا کمک کن که سخت محتاجم 

ای مهربان ترین مهربانان 

یا حق!!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
. دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:59

یه نفر بهم میگفت"وقتی توی ٢۴ ساعت شبانه روز فقط چند ساعت همسرت رو میبینی، چه دلیلی داره که همیشه احساس همسر بودن رو نسبت به اون داشته باشی"

این حرف به نظر من منطقیه.

دلیلی نداره همه ی عمرم رو در جهت نیازهای مشترک یا نیازهای مربوط به همسرم بذارم.

اون همسر منه بعد از کارهای روزانه، بعد از فوتبال، بعد از کلاس و تمرین های همیشگیش.

منم همسر اونم بعد از همه ی تنهایی هام.بعد از همه ی ساعتهایی که بدون اون میگذرونم....همه ی ساعتهایی که برای آینده ی خودم نقشه میکشم. و توی نقشه هام هم همیشه تنهام...

اونوقتا که با هاش دوست بودم، با خودم فک میکردم اگه یه روزی بهش نرسم این همه خاطرات رو چطوری فراموش کنم؟ اما حالا می بینم بهش رسیدم و به راحتی اونهمه خاطرات رو فراموش کردم...



.....کسی به گذشته برنمیگرده...ولی میشه به ایندت که پر از امید واری فکر کرد...

سانیا دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 20:19 http://banuye.blogsky.com/

مریم جون رابطه تو با برام خیلی قشنگه.می دونم که آدم دوست داره گاهی برگرده عقب و مثلا یه کارایی که قبلا کرده دیگه نکنه اما شاید همون موقعش هم یه چیزی بوده که به بالاخره آدم اون کارو کرده.من که نمی دونم چی شده اما امیدوارم خیر و خوشی تو زندگیت باشه گلم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد