مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

نظر یک بازدید کننده ناشناس

 

سلام . نظر یک بازدید کننده ناشناسه

 

((یه نفر بهم میگفت"وقتی توی ٢۴ ساعت شبانه روز فقط چند ساعت همسرت رو میبینی، چه دلیلی داره که همیشه احساس همسر بودن رو نسبت به اون داشته باشی"این حرف به نظر من منطقیه.دلیلی نداره همه ی عمرم رو در جهت نیازهای مشترک یا  نیازهای مربوط به همسرم بذارم.اون همسر منه بعد از کارهای روزانه، بعد از فوتبال، بعد از کلاس و تمرین های همیشگیش.منم همسر اونم بعد از همه ی تنهایی هام.بعد از همه ی ساعتهایی که بدون اون میگذرونم....همه ی ساعتهایی که برای آینده ی خودم نقشه میکشم. و توی نقشه هام هم همیشه تنهام...اونوقتا که با هاش دوست بودم، با خودم فک میکردم اگه یه روزی بهش نرسم این همه خاطرات رو چطوری فراموش کنم؟ اما حالا می بینم بهش رسیدم و به راحتی اونهمه خاطرات رو فراموش کردم........کسی به گذشته برنمیگرده...ولی میشه به ایندت که پر از امید واری فکر کرد... )) 

 

خیلی قشنگ بود و یه کم تلخ نمی دونم چرا؟؟؟؟؟

نظرات 3 + ارسال نظر
. سه‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:47

حقیقت همیشه تلخ...ولی چه میشه کرد ...باید این شربت تلخ رو سر کشید...
مجبوریم....زندگی وادارمون میکنه....با زندگی همیشه نمیشه در افتاد....

سانیا پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:41 http://banuye.blogsky.com/

راست می گی.زندگی گاهی خیلی تلخه.اما گاهی تلخی تنها مزه ای که هست.مجبوری.........................

. پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:48

جزئی از اکثریت بودن بهم آرامش میده.

احساس میکنم تو این دنیا تنها نیستم.

حتی وقتایی که به شدت احساس تنهایی میکنم.

سلام
مرسی . عزیز که میای و نظر میدی
حضورت پاینده و پیوسته پر آرامش
یا حق!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد