مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

دغدغه ها و نمی دانم های من ! (با اجازه ی مریم خانوم رمزش رو برداشتم...)

نمی دونم  روایت از کدوم امام معصومه که هر وقت احساس ضعف کردی نگاه به پایین دستات کن و هر وقت میل به پیشرفت نگاه به بالا دستیهات. راستش فاصله بعضی از این آشناها با خط فقر اینقدر داره تصاعدی بالا می ره که اصلا فکر کردن بهشم ضرر داره!

اما امروز با مریم خانوم که گپ می زدیم کاملا به این نتیجه رسیدیم که پول برا این آشناهای ما به هیچ وجه خوشبختی نیاورده! راستشو بخاین نه راحت می تونن برن سفر نه روابط اجتماعی راحتی دارن و ..... اما نمی دونم این ثروت و شهرت (  معذرت می خوام شدید) چه کرمی داره که آدم نمی تونه بیخیالش بشه!!!

نکته بعد تو ذهن من حکایت آدمهاییه که عموما ناصادقن ! شخصیت من تقریبا شیشه ایه! در حالی که می دونم خیلی از آشناها هم دارن حکایت زندگیمونو می خونن باز هیچ تلاشی بر پرده پوشی و پنهون کاری ندارم اما تقریبا از تمام همکاران و بستگان موارد زیادی از پنهان کاری سراغ داارم. از اون خویشاوندی که ادعا می کنه اصلا پول نداره اما خبر موثق از چند تا مغازه ای که اخیرا خریده دارم تا اون همکاری که با رنوی پوکیده میاد سر کار وی بهترین ماشین آخرین مدل رو توی خونه اش داره ! نمی دونم روش من که همه چیمو همه می دونن صحیح تره یا اونا! نمی دونم من که هر از چند گاهی سفر میرم خوب به خونه می رسم و ... بهتر رفتار می کنم یا اون خویشاوند میلیاردری که نهایتش سالی یه بار با توبوس هیئتی می ره مشهد! نمی دونم کار من درست تره که دلیل شادی و غمم رو همه می دونن یا بقیه که همیشه تو فیلمن و چیزی از واقعیت توی دلشون نمی شه فهمید! 

 

.. 

... 

...... 

.......... 

 

و شاید خودت...  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد