ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
داره مسواک میکنه
با فشار محتویات دهنشو جوری بیرون میریزه
که همش میریزه روی پیرهن من
مامان هزار بار نگفتم آروم!(با لحن محکم..)
مامان اصلا من دیگه دوستت ندارم
الهی بمیری من دیگه مامان نداشته باشم
خب بعد چیکار میکنی ؟
با بابایی میرم مغازه !خیلی هم خوبه برام آب میوه میخره!
بابا که نمی تونه غذا درست کنه برات.
می تونه مگر چیکار داره گازو روشن میکنه غذا هم میپزه !!
مامانی عزیزم منو ببخش من دوست دارم
اما من ندارم هر گز هم نمی بخشمت تا صیح هم بگی من نمی بخشمت !
مامان ! من که این همه دوست دارم
نداری و من هم ندارم الهی بری توی جهنم ! اگر هم رفتی اونجا یه طناب هست
محکم بگیرش..
(من خوشحال میشم شاید دلش سوخته ...)
خب مامان...
بعد محکم ولش کن بیفتی توی آتیشا بسوزی!!!
(گریه کردم ...نه از وحشت جهنم از وحشت بدون عشق سروش بودن )
مامان چرا من رو دوست نداری ؟ بد ترین کار بدم چی بوده؟
چرا بعضعی وقتها میگی سرم درد میکنه بذار بخوابم؟
چرا برام کلی قصه نمیگی شبها و همش لالایی میگی؟؟
چرا همش میگی لباست کثیفه برو عوض کن؟
خدایا من چه کردم.....
خلاصه این روند با حضور سعید جون یک ساعت ادامه پیدا کرد و اون توی بغل سعید بود
آخر کار بلند بلند صدام کرد و توی بغلم خوابید با همون قصه های خودم
اما کلی دل خوری!
خدایا من تا حدود ۵ صبح نخوابیدم از این افکار
خداوندا عشق این فرشته ی کوچولوی خیلیی فهمیده رو ( ما شا الله ) از من نگیر... آمین .
یا حق!!
آخی چه پسر شیرینی !
امیدوارم دختر من هم سال ها بعد به همین شیرینی باشه !
سلام خانمی
کجایی؟؟کم پیدایی
این حرفهای گنده تر از خودش را از کجا یاد گرفته
اینقدر به بچه سخت نگیر ...
می بوسمش
سلام دوست عزیز
خوشحال می شوم از بلاگ ما نیز دیدن فرمائید.[گل]
Charlotteiran.blogfa.com