مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

خودت پلکامو می بندی و .....

 

 

منو حالا نوازش کن  

 که این فرصت نره از دست  

شاید این آخرین باره

که این احساس زیباهست   ......

 

منو حالا نوازش کن  

همین حالا که تب کردم  

اگه لمسم کنی شاید 

 به دنیای تو بر گردم  .......

 

هنوزم میشه عاشق بود 

تو باشی کار سختی نیست  

بدون مرز با من باش 

اگرچه دیگه وقتی نیست  ........

 

نبینم این دم ه رفتن  

تو چشمات غصه میشینه  

همه اشکاتو می بوسم  

می دونم قسمتم اینه  ........

 

تو از چشمهای من خوندی که از این زندگی خسته ام  

کنارت اونقدر آرومم که از مرگ هم نمی تر سم  

تنم سرده ولی انگار تو دستهای تو آتیشه  

خودت پلکامو می بندی و این قصه تموم میشه ..  

 

 

هنوزم میشه عاشق بود 

تو باشی کار سختی نیست  

بدون مرز با من باش 

گرچه دیگه وقتی نیست  .........

 

نظرات 1 + ارسال نظر
آنی جمعه 3 دی‌ماه سال 1389 ساعت 00:37

سلام
وای منم عاشق این آهنگ ابی هستم

سلام عزیزم
من نیز هم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد