مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

و باز هم بابا.....

بابا قربونت برم !! 

 

گاهی اوقات آدم دیگه نمی تونه همه رو گچ و سنگ فرض کنه ...

 

من ضعیفم یا فلسفه ی تو  عیبی داره؟؟؟   

بابا زندگی اون کنفرانس های دانشگاه نیست که شب بعد از تمرین و مرور های آخر فقط به خاطر آرامش و قوت قلب کنارت به بهونه ی چایی می نشستم که صورتت ..نگاهت و کلامت آرومم کنه .. 

 در حالی که موسیقی سنتی دلپذیری پخش می شد و این بخشی از با تو بودن بود 

همیشه گفته بودی رفیق من زنم و تفریح من در کنار خانواده بودن است  

 

منو نصیحت می کردی و می گفتی:

 بابا !! اصلا استرس نداشته باش و فرض کن همه ی اونهایی که بهت گوش می دهند گج و سنگند!! به فکر قضاوت و فکر دیگران لجظه ی سخنرانی نباش که رشته ی کلام از دستت گم میشه..و من هر بار با علم به این مسئله باز تشنه ی شنیدن این پند و تکرار مکررات تو بودم که هر بار نکته ی ظریفی در اون نهفته بود....

    

اما  زندگی پیچیده تر از حساب ه من بود ..زندگی مثل یه بازی سیاست کثیف بود بابا....

 

بابا ممنونم که بودی...هستی ...و تا همیشه ی وجودم پندهای خوبت با من هست... 

 

با تمام سلولهای وجودم تو را می پرستم...بابا!!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد