مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

شب شراب نیارزد به بامداد خمار!

نمی دونید چقدر دلم می سوزه به حال آدمهایی که فکر می کنند پرشور و حال بودن فقط با انجام کاری میسره که انسان رو از حالت طبیعی خارج کنه ! اونایی که تن به هر کثافتی می دن تا خوش باشن و بعد از خارج شدن از حالت کیفوری تبدیل یه پدیده غیر قابل تحمل و منفور می شن! جالب اینه که اینقدر گاهی درگیر این قضایا می شن که ناخواسته همه ی زندگیشون رو روی این قضایا فنا می کنند ..... 

دیروز دو تا دختر رو دیدم که نمی دونم به خاطر عیاشی پدرش یا به خاطر عصبی بودن مادرش تا مرز فرزند طلاق بودن پیش رفته بودن. دختری که خوشروئیش و خوش زبونیش به دل هممون نشسته بود ولی افسردگیش تو ذوق هممون می زد!! دختری که از مامانش بدش می اومد چون باباشو می زد!! و خوا هرش از باباش بدش می اومد چون عیاش بود!!! خدا عاقبت دختران زیبای این مرد عیاش و این زن عصبی رو به خیر می کنه؟؟؟  

نمی دونم خوردن و آب شنگولی !! و کشیدن هزار نوع کوفت و زهر مار بو پی ناموس این و اون بودن به از هم پاشیدن کانون زندگی و نابود کردن آینده  دنیاها می ارزه؟؟؟ ...... 

نوغ دیری از روش دیگر رفتاری که دیروز توجه منو جلب کرد و نگران !! ما آدمهایی هستیم که امروز خود و خانواده مونو از بین می بریم تا فردای اونها رو بسازیم ولی وقتی فردا در بهترین حالت به کام ما بود بر می گردیم و می بینیم که ای داد!!! خانواده مونو باختیم !! حداقل از نظر عاطفی از دست دادیمشون! یاد حرفهای علی عبدالهی افتادم که می گفت هوسبازی - دود - مشروب و حرص پول از جنس هم اند!! می گفت یه مدت هر زنی از بغلم رد می شد هزار نوع تصویرسازی و تصور ازش می کردم!! آرامش که نداشتم هیج ! جچهره خودم رو خراب کرده بودم ! می کفت با دودیها می گشتم . می دیدم که چه جوری همه ی زندگیشون تحت تاثیر دوده. پول هم از همون جنس و قماشه ! به بهانه رفع نیاز می افتیم دنبالش ولی بعد اون ما رو اسیر می کنه و اگه حواسمون نباشه و عقلانیت رو حاکم نکنیم نابودمون می کنه همه ی فرصتها برا لذت بردن رو از ما می گیره!! 

طنز دیروز؛ فلانی کجاست؟؟ رفته برا فردامون زمین بخره!! ( خیلی خصوصی و مبهمه ببخشید!!) 

نیازهای اساسی برا زندگی: یه منبع ثابت درآمد - یه جای ثابت برا زندگی کردن - یه محیط کوچک و کم دردسر برا تفریح کردن - یه خونواده همراه و همدل و عاشق ! هر چی بیشتر پی اش می گردیم دستاویز شیطانه برای لذت نبردن ما از داشته هایمون! چون طمع ما که سیری نمی پذیره....

رهگذر رمان ....

 

خدایا هر روز رو که با جمع می گذرونم یه دریا تجربه نصیبم میشه ... 

 

تلخ و شیرین ....  

 

پ.ن: وقتی اون دختر ه زیبای بی گناه بی مقدمه شروع کرد به صحبت و درد دل باهام نمی دونم چرا بعد از شنیدن ه چند جمله ازش از این که احساس کردم شاید پدر و مادرش راضی نباشند بچه شون این حرفها رو برا من ه غریبه بگه بحث رو به مهد کودک و بازی عوض کردم  

اما بغض کردم و کلی غصه خوردم ....

 

 

می دانی؟؟؟

 

می گویند هر کس در آسمان ستاره ای دارد ...

تو می دانی ماه مال کیست؟؟؟ 

 

آرزو...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نوشتنم...

 

روی خط میام  

دور می زنم 

می خونم 

 

اما  

 

حس نوشتن نیست 

در واقع نوشتنم بیمار است .... 

 

پ.ن: لذت  آسمان عشق از استاد شجریان رو ببرید....

تقدیم به خودم ...

 

 

تقدیم به خودم که عاشق این آهنگم   

تقدیم به خودم  که این همه سال زیر فشار های زندگی طاقت آوردم   

تقدیم به خودم که به قولم به بابا عمل کردم و مرد بودم!   

و  به یاد همه ی روزهای خوبی که با عشقم داشتیم ...

لذتش را ببرید...

  پیشنهاد: اول موزیک متن وبلاگ را متوقف کنید...

عشق من !!!!

روز مادر مبارک!

امیدوارم اینو فیلتر نکنه! مریم همیشه عجوله! 

روز مادر رو به مریم خانوم و همه مادرای خوب این سرزمین به خصوص مادرخودم تبریک می گم! 

تولدی دیگر....

 

 

من مرغ آتشم ٬ 

می سوزم از شراره ی این عشق سرکشم.  

 

چون سوخت پیکرم ٬  

چون شعله های سرکش جانم فرو نشست ٬ 

آنگاه باز از دل خاکستر ٬ 

بار دگر تولد من ٬  

آغاز میشود . ... 

 

  حمید مصدق

اعتماد...

اعتماد، 

 یعنی احساس آن کودک یک ساله ای  

که او را به هوا می اندازی و او می خندد ... 

 چراکه می داند  

او  

را در آغوش خواهی گرفت و رهایش نمی کنی !!!