مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

سروش

مدتیه  فروشنده های دخترمون رفتن و فقط پسری به نام محمد پیش ما کار می کنه . قرار بود محمد امروز بره اردو و نیاد سر کار. توی لک بودم و سروش هم کسل و یه خورده مریض به من خیره شد. وقتی من به مادرش گفتم مشکل اینه پسرم مردونه گفت بابا من فردا می آم کمکت !!!!!!!! یه دنیا ذوقش کردم....

 یعنی می رسه روزی که تو جونم برسن بچه ها؟؟ انشالله !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد