مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

دوره ی وانفسا

مرد کاشانی مشتری همیشگی ماست. سالی یک بار واسه خرید می آد در مغازه. داروخانه داره. خیلی از لهجه ش و طرز بیانش خوشم می آد. دیروز از دوره ی وانفسا می گفت. دوره ای که هر کسی می گه وای نفسم !! کسی نمی گه وای فرزندم . وای مادرم . وای .... کلا هر کسی سرش می ره تو لاک خودش. از تخلفهای داروخانه چی ها می گفت. از اینکه راحت تر از هر صنف دیگه ای می شه سر آدمای مریض مفلوک کلاه گذاشت .............. 

 یه دوستی دارم که قبلا یه بار ورشکست شده و آدم خیلی دنیا دیده ای هست. مدتی انبار ما در تصرفش بود و البته هیچ بهره ای از نظر مالی به ما نرسید. چیزی بیشتر از اجاره ش خرج تعمیرش شد و بعد هم که شهرداری مجبور به تخلیه اش کرد.... 

یه حرفی به من زد که تا ابد از یادم نمی ره. گفت هر چیزی که آدم راحت به دست می آره ، آدم رو به فنا و سقوط رهنمون می کنه. مثل سرسره که راحته ولی آدمو می کشه پایین ، اما نردبون و کوه که سخته آدمو بالا می بره. مثل لذتها که شیرین هستند ( لذت صرف مشروب ، لذت مسائل جنسی و ..) اما در پی خودش ضعف و رخوت و افسردگی داره ! اما سختکوش در پی خودش راحتی واقعی داره. 

اون عامل ورشکستگیشو بی نظمی و گم کردن هدف می دونست. یه جورایی آدم می ترسه .... اونم تو این بی بازاری محض!

بی خیال!  

خدایا آرامشی عطا کن ....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد