مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

رمز گشایی یک کد (زبان سرخ و سرسبز !)

این پست رو سال 82 توی سایت دانشگاه گذاشتم که مسئولیتش با خودم بود. تو انتهای این مطلب یه کد گذاشتم که حالا می خوام رمزگشاییش کنم :

همیشه به خودم می گویم روزی معنای (( زبان سرخ  سر سبز ...)) را درمی یابی   که کار از کار گذشته باشد.
 از شما چه پنهان اگر این مثل شیرین فارسی را دریافته بودم شاید در ترم گذشته مجبور نبودم از تحمل بسیاری از بی عدالتیها رنج ببرم ! اما هر چه باشد حداقل در این لحظه ( حتی اگر به جسوف آن وقایع هم باشد ) معتقدم که تظاهر هم گاهی بد نیست  و  از سوی دیگر گاهی چقدر خوب می شود بین دهان و دلت ناهمگونی  ایجاد کنی و سکوت چه واژه زیباییست ...!
دو ترم گذشته در انتقاد از شرایط تدریس یکی از به اصطلاح اساتید ( دکتر! ا... ) سیاهه ای بر دفترم جاری شد که به اذعان خیلیها در روشن سازی چهره آن فرد بی اثر نبود و تنها منفعتی که از این رهگذار نصیب این بنده حقیر خداشد ، بالا کشیده شدن ! مبلغی معادل حق الزحمه یکماه تلاشم  از سوی آن به اصطلاح استاد ( و به نوعی همکار !!!‌) بود ! و بدینصورت تاوان انتقاد کردنم را پرداختم . بهتر این است که بیش از این پرحرفی نکنم ، این حرفها را فقط به این خاطر در اینجا آوردم که بدانید چرا چند بیت خرابکاری زیر را بی پرداخت رها کردم  و در صدد ادامه دادن آن هم بر نیامدم، همینگونه لخت و عور بی پیرایه و پرداخت و ناقص و نیمه کاره به حضور شما عرضه خواهم داشت با این تقاضا که به هیچ عنوان به دنبال مصداقی برای این چند پاره واژه ناقص نگردید ! ممنون 

روزگــاری یک جوان پرغرور 
رفت ســوی یک بلاد دور دور 
رفت تا تمــرین استـــادی کند
زآنچــه خودآموختـه یادی کند
ادعــای علمـــی او کــم نبود
لیک فی الواقع درآن حد هم نبود !
پاسخش بر هر سوالی فوق بود
فوق لیسانسش برایش طوق بود!
گفته هایش ساده بود و سرسری
گر چه می کرد  ادعای مهتری
یک جوان پر زشور و اهل درد !
روزگاری رو به آن استاد کرد
گفــت باید ادعـــا را کـــم کنید
کاش قدری فکــر ما را هم کنید
زین سبب استــاد با او لج نمود
او دهان بر حرفهـایش کج نمود
نقص خود را نقص دانشگاه خواند
آن پسر را اینچنین از خویش راند
علــت لــج کــردنش مبهم نبود
انتقاد از کــارهــایـش کم نبود
اوستـــاد بیسـت درس مختلف 
فارغ از تشخیص یک نون ازالف 
چون در آنجا قحطی استاد بود !
حکم استادی گرفت و شاد بود
...

وای! بیخوابی هم ظاهرا بد اثر کرده بر این مغز خالی ! شما بی خیال شید لطفا !!! 
در ضمن این پیشنهاد ضیافت ناهار در 13 شهریور هم بد نیست اگه بچه ها استقبال کنن ! 
راستی م ب ع ! هر کی فهمید برا خوش شدیدا دست بزنه !  بای ....

م ب ع = مریم بدجور عاشقتم !! پس حالا برا من دست بزنین که دوام عشقمو 10 ساله کردم !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد