مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

یه شب....

یه شب که داشتم برای داداشی

گل گلدون می خوندم

همین که به نیمه های شعر رسیدم

تو اولین لرزش  زندگیتو داشتی

عزیزه مادر

معلومه تو هم این شعر رو دوست داری

بابایی خندید و خوشحال شد

می دونم تو ذهنش چی می گذشت ....


ان شا الله همیشه

سلامت باشید تو و داداشیو بابا

می بوسمت عزیزم....


پ.ن: وقتی با صداقت کودکانه ات و با اون ادبیات  خاص ه خودت بهم میگی مامان صدات  خیلی قشنگه برام از نظره هر صاحب نظری مهمتره ....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد