مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

10 راه ساده برای آرامش بخشیدن به زندگی

زندگی در بهترین حالت خود، آشفته و پرهرج و مرج است. همه ما همیشه در عجله هستیم، چند کار را به طور همزمان انجام می دهیم و سعی می کنیم برای همه آدم ها همه کار بکنیم و ندرتاً وقت کافی برای خودمان می گذاریم. همه ما در جستجوی آرامشیم اما معمولاً آنچه که لازمه دستیابی به آن است را انجام نمی دهیم و دنبال راه هایی برای به دست آوردن آرامش می رویم که فقط هرج و مرج زندگیمان را بیشتر می کنند. در این مقاله راه های ساده ای برای ایجاد آرامش در زندگی به شما پیشنهاد می کنیم.

۱) بدانید که کنترل هیچ چیز در دنیا به جز خودتان در دست کسی نیست. خودتان تنها چیزی هستید که کنترل کامل روی آن دارید. وقتی این مسئله را درک کنید، و براساس آن دیدگاه و عملکردهایتان را تغییر دهید، زندگیتان بیش از پیش آرام خواهد شد. وقتی سعی می کنید آدم های دیگر یا موقعیت هایی که فرای کنترل شماست را کنترل کنید، فقط زمانتان را هدر می دهید و بر آشفتگی زندگیتان اضافه می کنید.

۲) برخی روابطتان را قطع کنید و روابط جدید ایجاد کنید. این کار چندان ساده نیست اما اگر زندگی آرامی می خواهید، باید اینکار را انجام دهید. در زندگی اکثر ما یکی دو نفر هستند—یا شاید هم بیشتر—که تاثیر چندانی روی زندگیمان ندارند. البته این به معنی پیدا کردن دوستانی که هیچ کاری برایتان نکرده اند نیست.

موضوع این نیست که این افراد چه کاری برای شما انجام داده اند. مسئله این است که از نظر احساسی چه کمکی به شما کرده اند و چقدر سطح انرژیتان را بالا برده اند. منظور ما دوستانی است که مشکلات بیشماری در زندگیشان دارند و هربار که شما را می بینند فقط درمورد آن مشکلات منفی بافی می کنند.

قطع رابطه با افراد کار سختی است. در برخی موارد نمی توانید آنها را کاملاً از زندگیتان خارج کنید اما می توانید میزان رابطه تان را محدود کنید که کنترل آن کاملاً در دست خودتان است. می توانید این افراد را با دیگرانی جایگزین کنید که به رابطه و زندگیتان ارزش میدهند و مطمئن باشید که خودتان هم تعجب می کنید سطح انرژیتان، آرامش خاطرتان، خوشبختیتان و زندگیتان به طور کل بعد از این جابجایی چه تغییر شگرفی می کند.

۳) درهم و برهمی زندگیتان را کمتر کنید. این به آن معنی نیست که همه وسایلتان را بیرون بریزید. نه، منظورمان این است که کمدها، طبقه ها و اثاثیه منزل و محل کارتان را مرتب کنید. در این مرتب کردن خودتان را از شر هر چیزی که به دردتان نمی خورد، لازم ندارید، استفاده نمی کنید و می توانید به راحتی بدون آن زندگی کنید خلاص کنید. می توانید این وسایل را به دیگران ببخشید، بفروشید یا در سطل آشغال بریزید.

۴) اگر در روابط شخصیتان اختلافاتی دارید و هنوز از آن ناراحتید، رابطه تان را بهبود بخشید. بروید و با فرد مورد نظر صحبت کنید و احساستان را با او در میان بگذارید. اگر لازم باشد، عذرخواهی کنید و بخشش بخواهید یا از طرفتان معذرت خواهی طلب کنید و او را ببخشید. اگر آن رابطه ارزش نگه داشته شدن را داشته باشد، مطمئن باشید که می توانید آن را حفظ کنید. درغیراینصورت موجب ایجاد ناسازگاری و اختلاف می شود که بعد مجبور می شوید آن را قطع کنید.

۵) بودجه و خرج و مخارجتان را از نو ارزیابی کنید. پول همه چیز را خیلی پیچیده می کند و برایتان آرامش نمی آورد. از قدیم گفته اند که پول خوشبختی نمی آورد اما لزوماً این جمله صحیح نیست. اگر نتوانید اجاره خانه را پرداخت کنید و صاحبخانه بیرونتان کند، خوشبت خواهید بود؟ مسلماً نه. اگر نتوانید هزینه تحصیلات فرزندانتان را فراهم کنید، خوشبخت خواهید بود؟ نه. اگر نتوانید قبض ها و مالیات ها را پرداخت کنید، سالی یکبار به مسافرت بروید یا برای فرزندانتان لباس نو بخرید خوشبخت خواهید بود؟ معلوم است که نه.

پول برایتان امنیت و راحتی می آورد و نقش خیلی مهمی در خوشبختی کلی ما دارد. خرج و مخارج های غیرضروری را قطع کنید و پول بیشتری پس انداز کنید. دنبال شغل های پردرآمدتری باشید و مطمئن شوید که امنیت مالی خانواده فراهم باشد.

۶) خودتان را ببخشید. به اشتباهات گذشته تان فکر کنید. ببینید کجای کارتان غلط بوده است و خودتان را ببخشید و بعد آن را به کلی از مغزتان بیرون کنید. ما از اشتباهاتمان درس می گیریم اما این به آن معنی نیست که باید همیشه این اشتباهات را در ذهنمان نگه داریم. همه ما انسانیم و حتی باهوش ترین انسانها هم اشتباه می کنند. پس خودتان را ببخشید و به زندگی ادامه دهید.

۷) اخبار را خاموش کنید. مطمئناً نیاز دارید از آنچه که در دنیا می گذرد مطلع باشید. اکثر ما هر روز و گاهاً هر ساعت در پی اخبار جدید هستیم. از اینترنت استفاده کنید و از سرویس هایی مثل گوگل بخواهید که اخبار را به ایمیلتان پست کنند. فقط یک یا دو بار در هفته به سراغ این اخبار بروید و آنها را مطالعه کنید و دقت کنید که این زمان اصلاً عصرها نباشد که می خواهید خستگی آن روزتان را برطرف کنید.

۸) برای هر هفته تان برنامه ریزی کنید. تا آنجا که در توانتان است آن برنامه را کامل جلو ببرید اما این را هم باید بدانید که بعضی اوقات لازم است که برنامه تغییر کند. اوقات فراغتتان را مشخص کنید و برنامه ریزی کنید که در آن اوقات سرگرمی های محبوبتان را انجام دهید.

۹) استفاده از تکنولوژی را در زندگیتان محدود کنید. تکنولوژی آرامش نمی آورد. کامپیوتر بااینکه خیلی معصوم به نظر می رسد اما وقتی قرار باشد همه روز با انگشت روی دکمه های بزنید چندان معصوم نیست. اگر کمی درمورد آن فکر کنید، کاری طاقت فرسا به نظر می رسد. عادت کنید که کامپیوتر، تلویزیون، و تلفن همراه را خاموش کنید و با آرامش خیال بیرون بروید و از زندگیتان لذت ببرید.

۱۰) برای خودتان وقت بگذارید. خیلی ها اهمیت این مسئله را فراموش می کنند. وقتی زمانی را فقط مخصوص خودمان کنار بگذاریم و هیچ چیز دیگری ذهنمان را به خود مشغول نکند، می توانید به رویاها و آرزوهایمان فکر کنیم و از آن لذت ببریم و ریلکس شویم. این بالاترین آرامش را نصیبتان می کند.

در هیاهوی دنیای امروز، زندگی همانقدر پیچیده می شود که خودتان بخواهید. این به خودتان بستگی دارد که چه چیزهایی را در زندگیتان قبول کنید، اینکه دنیا را چطور ببینید و درمورد کارهای خودتان چه فکری بکنید. اما باوجود همه هرج و مرج ها می توانید آرامش را به زندگیتان برگردانید.

فقر احساسی چیست و چگونه میتوان بر آن غلبه کرد؟

فقر مفهومی جامع است که فقط مربوط به سطح مالی نیست. امروز می‌خواهیم نگاهی عمیق‌تر به فقر احساسی داشته باشیم. بسیاری افراد هستند که به تمکن مالی رسیده‌اند اما در زندگی احساسی خود با فقر دست به گریبان‌اند.

تعریف

فقر عاطفی یا احساسی وضعیتی است که وقتی فرد بدون بحران قادر به کنار آمدن با برخی موقعیت‌ها در زندگی خود نباشد، ایجاد می‌شود. همه آدمها با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می‌کنند اما برخی نمی‌توانند از نظر احساسی با بعضی موقعیت‌ها کنار بیایند و به دنبال راه‌های فراری مثل موادمخدر و خوش‌گذرانی رفته یا به کل منزوی می‌شوند. وقتی فردی خود را در شرایطی سخت می‌بیند اما نه قادر به غصه خوردن است و نه ادامه زندگی، با فقر احساسی سر و کار خواهد داشت.

واکنش‌هایی که در زمان سختی‌ها باید از آنها دوری کنید

۱. آزاد کردن احساسات — آنچه احساس می‌کنید با شرایط شما تعیین می‌شود.
۲. حمله کردن به دیگران — این نشان می‌دهد که شما اعتقاد دارید دیگران لذت‌های شما را کنترل می‌کنند. سعی کنید ببخشید و بگذرید.
۳. منزوی شدن — این راحت‌ترین راه ممکن است. ما باید با واقعیت روبه‌رو شویم، با آن کنار آمده و با آن رشد کنیم.
۴. شکایت کردن — این هیچ مشکلی را حل نمی‌کند.
۵. امیدتان را از دست بدهید – تصور کنید تا پایان عمر مشکلات با شما خواهند بود.

منابع فقر احساسی

بااینکه عوامل بسیاری ممکن است منجر به فقر احساسی شود، در زیر به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

۱. چرخه‌های خانوادگی حل‌نشده

وقتی خانواده‌ای به طریقی ناکارآمد با سختی‌ها برخورد می‌کند، این عادات را به فرزندان خود نیز منتقل می‌کند. وقتی این بچه‌ها بزرگ می‌شوند، آنها هم باید با این دست از مشکلات روبه‌رو شده و یاد می‌گیرند که یا به طریقی عاقلانه با این مشکلات کنار بیایند و یا همان عادت‌های نسل قبلی خود را تکرار کنند. شکستن چرخه‌های بد خانوادگی امکان‌پذیر است اما باید مایل باشید کمک لازم برای تشخیص و غلبه بر آنها را دریافت کنید.

۲. چرخه‌های شخصی حل‌نشده

بسیاری از افرادی که دچار فقر احساسی هستند، تربیت خانوادگی بسیار قوی دارند اما خود درگیر چرخه‌های شخصی ناکارآمد احساسی هستند. این چرخه‌ها باید تشخیص داده شده و سپس با کمک گرفتن بر آنها غلبه شود.

۳. ناآگاهی

به دلایل مختلف ممکن است فردی اطلاعات و آگاهی لازم درمورد نحوه برخورد موثر با موقعیت‌های سخت را نداشته باشد. ازاینرو ممکن است بنا بر همان احساسی که آن لحظه دارند یا آنچه برایشان آسان‌تر است رفتار کنند. این افراد باید آموزش ببینند که چطور با شرایط سخت برخورد احساسی مناسبی داشته باشند.

غلبه بر فقر احساسی

درست مثل فقر مالی که با کمک مناسب می‌توان بر آن غلبه کرد، فقر احساسی نیز همینطور است. اگر تصور می‌کنید که از نظر احساسی ضعیف هستید، مطمئن باشید که می‌توانید به نقطه‌ای برسید که از نظر احساسی متعادل و قوی باشید. در زیر به چند راهکار اشاره می‌کنیم:

۱. ببینید از نظر احساسی کجا هستید.

تازمانیکه از وضعیت احساسی خود آگاه نشوید، نمی‌توانید کمک مناسب را دریافت کنید. از کسانیکه به آنها اعتماد دارید بخواهید نظرشان را درمورد وضعیت احساسی شما عنوان کنند. از اینکه شفاف باشید نترسید. با خودتان صادق باشید. وقتی بتوانید تعادل احساسی خود را به دست آورید، زندگی مفهوم تازه‌ای برایتان پیدا خواهد کرد.

۲. دور و برتان را با آدمهایی که از نظر احساسی قوی هستند پر کنید.

رسیدن به تعادل احساسی فراتر از تئوری است. باید با آن روبه‌رو شوید. داشتن قدرت احساسی به این معنی نیست که در مواجه با مشکلات شکست‌ناپذیر خواهید بود. به این معنی است که می‌توانید غصه بخورید و باز دوباره به زندگیتان ادامه دهید. وقتی اطرافتان را با کسانی پر کنید که بتوانند احساساتشان را در مواقع سخت نشان دهند، می‌توانید ببینید که تعادل احساسی واقعی چه شکلی است.

۳. ذهنیت قربانی شدن را دور بیندازید.

یکی از قطعی‌ترین رفتارهایی که شما را از ثروت احساسی دور می‌کند، ذهنتیت قربانی شدن است. تازمانیکه قربانی باشید، نمی‌توانید در موقعیت‌های سخت کنترل امور را به دست بگیرید. به جای اینکه خود را قربانی ببینید، سعی کنید از این موقعیت‌ها درس گرفته و سختی‌ها را در آغوش بکشید. اجازه ندهید این سختی‌ها بر شما حکمرانی کرده یا از شما سوءاستفاده کنند.

برگشتیم .

ما به خانه برگشتیم .

الهی همیشه از

شادی بنویسیم 


زمستان هم

تمام خواهد شد......

زمستان

زمستان هم رسید ....