مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

لاس با گیلاس (تکرار)

من از گیلاس بیزارم

نه اینکه عده ای کام دل از کوچک مطاع خوش نمای عقل زائل کن همی جویند

و این آوند داروی خرد را خوار گردان پریشان ساز خاطر را

یگانه باعث شادی خود خوانده

و جز در پرتو آن خنده را مهمان رخهاشان نمی بینم

نه ! هرگز!!!

من از گیلاس بیزارم

ز آنرو که دهان کودک امید فردایم به اسمش گشته آلوده

و برخوردش به یک گیلاس دیگر در دو چشم پاک و معصومش

بسی رسم خوش آیندیست !

من از فردای او بدجور می ترسم

چون گیلاس در چشمش مطاعی شادی افزا و فرح زا و بسی زیباست !

برایش هست نوشیدن نمادی از تمام حالهای خوب .... 

برایش لذت ممنوعه مطلوبست 

جوانی در نگاهش زیرپاله کردن حد و حریم و حرمت و ایمان و باور هاست ! 

خدایا دور کن از من  

           خدایا دور کن از ما!

من از برخورد گیلاس و خوشایندی احساسش

هراسانم-  

     هراسانم ...............

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 21:23


me too

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد