مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

روز تعطیل یه مامان!

از صبح که بیدار میشی یه بند می چرخی و به کارهای خونه می رسی

ظهر یه نهار خوشمزه (چقدرم خودمو تحویل میگیرم) به اهالی خونه میدی

و بعد از ظهر هم یه خونه تکونی مختصر !!


سر شب فندق کوچولو رو حمام میدی


برات یه مهمون میرسه و بعد از پذیرایی

و رفتن مهمون


پسرک یه مهمونی کوچولو ترتیب میده

همه رو جمع میکنه و سعی در شاد کردن روحیه ی مامان جونش

که خوب فهمیده ناراحته داره


به خونه بر میگردی

تازه پسرک شام میخواد!!

بعد هم فندق شیر میخواد 


بعد از همه ی این موارد آماده کردن وسایل و لباسهای

فردا صبح آقای خانه !


اما با همه ی این سخنان نگاه و کلام پر از قدر دانی آقای خانه همه رو از تنت می شوره !!!

خدایا شکرت

و فردا روز از نو روزی از نو.....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد