مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

کمی به ماجرای جهانگیر و سرنوشت خانواده اش فکر می کنی

 

قدری در اندیشه ی تبعات این روزهای بد بازار و فشارهای مالی اش فرو می روی

 

لختی از بی معرفتی آن کینه جویانی حرص می خوری که هر از چندگاهی به بهانه های واهی بر طبل کینه جویی و فاصله می کوبند و تو را از عشق ورزی به عزیزانت محروم می کنند.....

 

اندکی به اسمهای جذاب تجاری سرگرم می شوی

 

چند لحظه ای در ذهنت این موضوع جاری می شود که چقدر خوب می شود بعد از کنکور بچه ها گاهی با آنها به بازدید یتیم خانه ها و موسسات نگهداری از معلولین بروید

 

برای دقایقی سایتهای جستجوی املاک اجاره ای با قیمتهای نجومی روی مخت رژه می روند

 

صدای دلنشیت اذان صبح تو را به خود می آورد

 
   
امشب به بی خوابی سحر شد !

 

و تا 2 ساعت دیگر من باید هنراموز هنرجویانی باشم که بیش از درس و امید به آینده و شور- مسائل جنسی و نگرانی و ناامیدی مسئله اصلی ذهنشان است !!! ببخشید بی تعارف این را نوشتم ولی واقعیت همین است ! و آنها فقط از ترس گیر سه پیچ خانواده در کلاسی حاضر می شوند که تو جز با انرژی و هنر معلمی توان تحملشان را نخواهی داشت !!

 

همین !!

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم بانو.. سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:10

خدایا آرامشی عطا کن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد