مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

جهانگیر

2 روز دیگه عروسی فرهاده (انشالله)

نمی دونم چرا این روزها اینقدر یاد جهانگیر ملکه ی ذهن من شده

من و جهانگیر نه مثل هم فکر می کردیم - نه مثل هم می پوشیدیم - نه همسن بودیم- نه ..............

اما اخیرا که طی 4-5 سفر بیشتر با هم دمخور شدیم شناختمان از هم بیشتر و دقیقتر شده بود و حداقل علاقه ی من به او بیشتر! یاد مشکلاتش می افتم و اینکه چگونه در جمعهای عمومی مثل یک جوان پرانرژی به همه شادی و روحیه می داد. یاد تعریفهایش ، بی ریا بودنهایش ، صمیمی بودنهایش و ....................

دلم گاهی بدجور برای جهانگیر و شوخیهاش تنگ می شه و این روزها بیشتر.....

بیشتر از 140 روز از سوگ فراق او می گذرد و بی تردید فراموش کردن این قضیه ناممکن و تحملش مشکل خواهد بود . اما مرگ هم مثل تولد از جمله پدیده هاییست که تقدیر خداوند بر آن موثر است و ما فقط نظاره گر!!

و هیچ تضمینی وجود ندارد که در روزگاری نزدیک هر کدام از ما پرواز به سوی حضرت دوست را پیشه ی خود نسازیم.............

پس کاش علیرغم همه ی دلتنگیها و سختیهای فراق ، آشنایان،  شادی وصل عزیزی را نیز چون غم هجران نازنینی گرامی می داشتند.....................

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد