مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

نگران خودمم که ....

کلی وقته نگران خودمم

نگران مرمیم که تموم مودهاش عوض شده

حالا خوب یا بدشو نمی دونم

مریم که میاد روی خط اما

دست و دلش به پست گذاشتن نمیره ....


و یا حتی اون چیزهایی که براش مهم بود دیگه نیست ...


علاقه مندی هاش

سرگرمی هاش

همه چیزش عوض شده

به خیلی چیزها دیگه اهمیت نمی ده

3 هفته 12-13 تا مهمونی و دوره همی

فامیلی رفته فقط

با 2 تا پیرهن و یه شلوار

.....

نگاه به پشت سر میکنه و میبینه

این همه مدت یه شال سرم بوده

دیگه برام مهم نیست

این مسائل


همه چیزم عوض شده

دیگه چیزهای دیگه میبینم

چیزهای دیگه توی دهنم ه

شاید هدفهای بلند تری هست

شاید هم ...

نمی دونم


خیلی چیزها که مهم بودند

الان نیستند ..

خیلی چیزها رو اصلا نمی بینم

و برعکس کلی مسائل

دیگه مدام توی ذهنم رژه میرن....


خلاصه که یکی دیگه شدم

هم خوبه و هم بد


حرف خیلی هست

اما شاید از جنس نگفتن!!


یا حق...


خونه ای بی زن نشه وبلاگه گرد و خاک گرفته ..باید خونه تکونی بشه ....





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد