مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

قدیما

به طرز عجیبی  دلم میخواد ترانه های قدیمی گوش کنم

صبحت بخیر عزیزم، کاغذ سفید،. چشماتو واکن و ببین,، گشیمون، کویر، سراب، بازار مکاره و...

زیارت آل یاسین... 


عاشق شدنها، فارغ شدنها.... 


دلم تنگ خیلیهاست

امین، خاله قمر، جهانگیر، بی بی، سمیرا، حاج خانوم، فهیمه و...

هر اسمی که از ذهنم می  گذره مهر تاییدی بر پوچ و بی وفا بودن دنیاست

غره شدن برای چی؟ به چی؟ حرص برای چی؟؟


سال آرام اداری را پشت سر گذاشتم و درجا زدم

اما پشیمان نیستم


امسال نوروز با با خیلیها تماس تلفنی داشتم تقریبا به همه ی بزرگان فامیل و استان و شهرمان مکالمه داشتم (استاندار، شهردار، مدیرکل و....) اما یک نفر پاسخم را نداد، آقای سیصد تومانی! طلبش باشد... 


دلتنگ مادرم هستم 

با اینکه دیشب و پریشب کنارش بودم! 

حسابی بچه ننه شدم انگار 



چقدر خوبه که کار تهران رفتن را به حال خودش رها کرده ام و سپرده ام به تقدیر... 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد