مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

طاقت بیار سعید....

بارها احساس می. کردم شانس مهاجرت داشتم و هر بار عاطفه مانع از اقدام جدی شد...

آخرین بار اقدام برایمهاجرت با عنوان متخصص به کانادا را به خاطر شنیدن یک آهنگ در خانه سنتی خیایان اهلی کنار ساندویچ 110 (نامش را فراموش کردم) کنسل کردم!

فکر نمی کردم به خاطر مهاجرت داخلی هم اینقدر به من سخت بگذرد!

در یکی از نقاط خوب شهر تهران، در حالی که مادرم و خانواده ام کنارم هستند، دلم برای پدرم، برادرانم شهرم تنگ شده و گریه می کنم، گاهی درونی و گاهی بیرونی...

خدای را شکر اینجا وطنم هست،

باید قوی باشم!

عادت می کنم....

این شرایط برای من و ما حال جدید و بهتری خواهد بود! مطمئنم!

باید طاقت بیارم...

یک کلیپ از شیراز قدیم دیدم،

حس کردم هر صدم و ثانیه شو لمس کردم دوست دارم!!

جوگیر احساساتی!! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد