مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

داستان کتاب....

کسی  خواست  کاشانه را

از نو بنا کند

مثلا  اهل  فنی به او گفت

ساختن دوباره خانه روی 

خرابه های قبل 

مانند خواندن کتابی کهنه و تمام شده از نو هست!

بسیار کسل کننده و طاقت فرسا! پس از نو کتاب کهنه را نخوان! 


او از نو نخواند،، کتابی تازه را شروع کرد

وصلتی تازه کرد، کاشانه ای تازه ساخت


اما هنوز یک مادر بود! 

چطور یک مادر می تواند دل خود را بین جگرگوشه

و تازه واردی تقسیم کند؟ نمیدانم! 



شاید این به صلاح فرداهای مادر

و به حال امروز دخترک باشد


اما من تا همیشه دلم برای دخترک می تپد.... ♥ ♥ ♥ ♥ 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد