مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

شعر چهارم

سرکلاس چهارم دانشگاه هم بداهه کلمه جور کردم!


بین دنیایی زفرمول، گیج و منگ و هاج و واج

مثل مردی ورشکسته، گیر دردی لاعلاج

یک مهندس دکتر و یک اوستاد اهل فن

اوستاد درس ما، در هر کلامت دُر رواج 

ای ندای هر چه خوبی، جلوه گر در خلقتت

روی مغز تک تک ما نویزها واعوجاج

فهم دَرسَت بهر ما ممکن نباشد ای عزیز

درس تو حتی برامان سخت تر از ازدواج

پیرم و کم طاقت و با صدهزاران مشغله

علم تو چون پرسپولیس و فهم ما چون تیم تاج

در کجای زندگی فرمول یاری می کند!؟ 

رافتی کن اوستادا، درد مارا کن علاج 

مژده ای را مرحمت کن بهر این پیران دیر 

نمره کرده شیرها را نزدتان روبه مزاج!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد