مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

دوری...

قراره خواب باشم، خیلی خسته ام، اما سریال زیر خاکی و فصل ۳ عصر جدید اجازه نداده...

امروز ساعت ۷.۵ صبح رسیدم تهران.

این طولانی ترین دوری من از مریم و بچه ها، طی ۱۷ سال زندگی مشترکمون هست....

لحظاتی قبل پای اجرای نمایش یه دختر کرمانی که اسمش آرزو بود گریه گردم....

موضوع اجرا شهادت بود، همیشه تعلق خاطر زیادی به شهید و شهادت داشتم.... و روزگاری در قنوت نمازم طلب شهادت می کردم...


اما ....


خیلی دوسشون دارم....

دوری سخته...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد