مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

سرزمینم .....

با دوست قدیمی  وکیلی در مورد زندگی ها و روابط از هم پاشیده صحبت بود ،حالم خوب نبود ...دلم می سوخت ....


داشتیم میگفتیم که چقدر زنان سرزمینم بیچاره اند که بعد از تمام شدن زندگی ،حتی مقطعی باز هم به بهانه های مختلف ،حالا خرجی پول یا توجهی،، باز به التماس نامحسوس سعی در جلب توجه دارند ....که در خونه ی پر ماجرا ،باز به خونه ی اول برگردند با این پیام که مرا چاره ای  و راهی در دنیا جز تو نبود!!!داشت میگفت سالهایی که انگلیس همسرم وکالت میخوند  بر اساس علاقه ام به وکالت و فراغ بالی که داشتم تونستم روی پرونده های مختلف کار و بررسی کنم و به وضوح میدیدم اقتدار مردان و زنانی که به دنبال سرنوشت خود میروند، ... و اینجا حتی اقتدار مردان هم زیر سوال رفته  دیگر مردانگی و جرات هم کم شده  التماس های نامحسوس زنان و بی اقتداری های مردان سرزمینم  را میبینم .....این تصمیم نه جایز است و نه توصیه شده اما ،اقتدار شرط اول عزت نفس است!!!التماس نامحسوس به بهای پولی ناچیز یا توجه نه....


.من گفتم فلانی تا با کفشهای کسی راه نرفتی قضاوتش نکن ،،،


گفت من تا با کفشهای تک تک موکلانم راه نروم نمی توانم به اتاق قاضی برای دفاع بروم !!!اما التماس حتی نامحسوس جایز نیست......


به فکر فرو رفتم ،به اینکه حداقل من علم و جرات قضاوت رو‌ندارم ،،اما میدونم ادم مغرور  اما دلسوزی ام ،،،التماس رو دوست ندارم و دلم برای انسانهای ملتمس میسوزد ......


زندگی پیچیده تر از تصور ماست 

لطفا قضاوت نکنیم!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد