ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
روزی خواهم آمد
و پیامی خواهم آورد
در رگ ها نور خواهم ریخت
و صدا خواهم در داد
ای سبدهاتان پر خواب!
سیب آوردم
سیب سرخ خورشید!
سهراب سپهری
به شمارش جوجه ها امیدوارم
خیلی
چون به خدا ایمان دارم...!
راستی
من خواب بودم....جوجه ها را شمردند؟.
قشنگ بود
سپاس از حسن نظر شما
قلمت چون کرسی یلدا گرمه
سپاس از مهرتان، اما جان کلام از جناب سهراب است....
یلداتون مبارررررررررک باشه
باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان..
قراری طولانی به بلندای یک شب..
شب عشق بازی برگ و برف…
پاییز چمدان به دست ایستاده!
عزم رفتن دارد…
آسمان بغض کرده و میبارد.
خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست…
کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز…
و… تمام میشود
پاییز، ای آبستن روزهای عاشقی،
رفتنت به خیر…
سفرت بی خطر
بسیار زیبا بود.