ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
«صدای زنگ تلفن »
_سلام بابا خوبید؟
سلام شماها خوبید ،زنگ زدم احوالتون روبپرسم چند روزه ازت بی خبرم
_ ببخشید خیلی شلوغم بابا ،دیشب تماس گرفتم جواب ندادید ...
زود خوابیدم ،حتما خواب بودم (تعجب بی صدای من)
کلی حرف ،احوال پرسی،نصیحت ،خاطره .....
بعدش میگه
پریروز حالم به هم خورد
_چرا؟چی شده؟
یه نیم ساعتی رفتم و برگشتم
_چی ؟کجا؟
(خیلی عادی)میگن اون دنیا
_بغض میکنم چرا؟چی شد؟
بیهوش بودم ،همسایه سوپروایزر, بیمارستانه پرستارم رفته خبر کرده
اومده ،بعد اورژانس،بچه ها، رفتم بیمارستان ،یه شب خوابیدم ..
من اشک امان حرف زدنم نمیده ...
هستی بابا؟
-بله گوش میدم ...خب حالا خوبید؟
خیلی خوبم الهی شکر!
توی دلم هزاااار بار قربونت میرم
قربون انرژی مثبت
حال خوب
غرور
و وجودت بابا
بلایی بود و گذشت بابا از خودت بگو ..
-قربونتون برم بابا ...مراقب باشید و دیگه صدای گریم بلند میشه ...
نکن بابا چیزی نشده ،خوب نیست! گریه ی بی جا!
بازم قربون انرژی خوبت میرم
صورتمو پاک میکنم .....
ادامه ی صحبت ...
دلم پر میکشه شیراز ...کنارت
دوستت دارم وجودم ،باش تا بمونم ،لطفا....
خدا حفظش کنه براتون
سپاسگزارم
سلام
خدا حفظش کنه پدرتون رو براتون
و سایه اش مستدام
ان شاءالله که زود برید دیدن خانواده تون و از دلتنگی در بیاید
سپاس از آرزوهای خوبتون