مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

نقاب!

ای بازیگر گریه نکن

ما همه مون مثل همیم

صبحا که از خواب پا میشیم

نقاب به صورت می زنیم

یکی معلم میشه و

 میشه خونه به دوش

یکی ترانه ساز میشه

 میشه غزل فروش

کهنه نقاب زندگی

تا شب رو صورت های ماست

گریه های پشت نقاب

مثل همیشه بی صداست

هر کسی هستی یه دفعه

قد بکش از پشت نقاب

از رو نوشته حرف نزن

رها شو از پیله ی خواب

نقش یک دریچه رو

رو میله ی قفس بکش

برای یک بار که شده

جای خودت نفس بکش

کاشکی میشد تو زندگی

ما خودمون باشیم و بس

تنها برای یک نگاه

حتی برای یک نفس

تا کی به جای خود ما

نقاب ما حرف بزنه

تا کی سکوت و رج زدن

نقش نمایش منه

هر کسی هستی یه دفعه

قد بکش از پشت نقاب

از رو نوشته حرف نزن

رها شو از پیله ی خواب

نقش یک دریچه رو

رو میله ی قفس بکش

برای یک بار که شده

جای خودت نفس بکش

می خوام همین ترانه رو

رو صحنه فریاد بزنم

نقابمو پاره کنم

جای خودم داد بزنم

نظرات 2 + ارسال نظر
یه نفر همین حوالی یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1402 ساعت 05:46

امان از این نقابها که از ما انسانهای دیگه ای می سازه

ماهش دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1402 ساعت 17:20 http://badeyedel.blogsky.com

خیلی قشنگ بود ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد