مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

یاخدا

کمتر از ۲ ساعت مونده راستی قرار شد با ماشین باب بیان..یا خدا.

همه چیز روبراهه خدا رو شکر

سلام بچه ها. ۵-۶ ساعت دیگه باید بریم خونه مریم خانوم . یه اظطراب عجیب دارم ! راستی به لطف خدا یه پراید خریدم و این در حالیه که پارسال این موقع اصلا فکرشو هم نمی کردم ! خدا رو شکر . موندم با ماشین خودم برم خونه اونا یا با ماشین بابا اینا که اثر بهتری داشته باشه . متاسفانه به مریم هم دسترسی ندارم که ازش بپرسم. یا خدا خودت کمک کن هر چی صلاحه پیش بیاد . شما رو هم بی خبر نمی ذارم.

خوش اومدی!!

اول که بازگشت سعید عزیز رو به خونش و به زیر سقفمون تبریک میگم ..ان شاااه سالیان ال کنار هم خوشبخت باشیم بعد هم امشب قراره سعید اینا بیان ..برامون دعا کنید خیلی مضطربم چون داداش بزرگمم شاید بیاد و ممکنه؟؟؟!!! یاحق!!!!!!!

فعلا آرامش

سلام بچه ها. من و مریم زیاد درگیر میشیم . مریم خیلی متوقعه و علاقه رو بیشتر توی حرف جستجو می کنه . من آدمی نیستم که احساسم زیاد بیاد سر زبونم . مریم فکر کنم امشب به دلایل زیادی توجیه شد که اشتباه فکر می کنه ... البته هیچی که ننوشته اینجا. فعلا بیشتر به آرامش نیاز دارم . فردا روز سختیه . دعامون کنید. والله دوسش دارم ولی بیشتر تو دلم! یا علی

الهی شکر!!!

به ظاهر همه چیزو برا ۲ شنبه که سعید اینا دارن میان تموم کردیم .....اما خب خدا عاقبتشو به خیر کنه!!!!

یه تنه قاضی رفت!!!!!!!

شما اگر کسی تخواد ببینتتون!!!به بهانه های مختلف و حتی زنگم که بهش میزنید تحویل نگیره و دعوا کنه چرا زنگ زدی اونم در حالی که خونست نه سر کار!!!تلفن رو رو تو قطع میکنه و میگه پشت خطی داره بعد با زبون خوش ۲ ساعت بعد میگی سعید جون کی پشت خط بود؟؟؟میگه نپرس که نمیگم ...!!!شب گوشی رو بر نمیداره و وقتی میری رو خط میبینی هستش و چراغ مسنجر روشنه بعد میره و پنهون بالا میاد..بی یه کلمه حرف.....وبعدم به خاطر نطر مامانشون(در دید من محترم...) در مورد بابام با من بد برخورد میکنه و میخواد همه چی تموم شه !!!هــــــــه !!آقا سعید من ۲ سال همه دارن زیر گوشم میخونن اون شما بودی که زود میدون خالی کردی!!!یا حق!!! اینا یه گوششه یا خدا خودت صبرم بده!

برید خونه هاتون

بازی تموم شد..و الهی شکر...یا حق!!!۱همین!!!

قراره مطرح شه!!!

دوشنبه شب منتظر سعید جون و خانواده محترمشون هستیم برامون دعا کنید ....سعید جون آمده رو خط اما پست نفرستاده به وبلاگ ...محتاجیم به دعا..یا حق!!!!!!!

آخی !!!یادش بخیر ......

این شعرو سعید مرداد ۸۲ سروده اما الان......بازم شکر و امید به آینده


دستای مهربون تو ‍، جای بالـش زیر سرم
من بودم و تو خـدا ‍، اینو نمی شـه باورم !
سر تو روی شونمـه غـم دیگه معنی نداره
دارم مث یه مـرغ عشق تو آسمونا می پرم
کاشکی بمونی پیش من تا نفسـی تو سینه هست
کاشکی نگی به من یه روز ، خسته شدم میخام برم
یه جوری عاشقت شدم که راه برگشت نداره
اگه بخای نباشه عشق فقط می تونم جون بدم
دستای بیقــرار من ، تو دستات آروم می گیره
من هستم و یه آرزو: مــریم بشی تو همسرم ..

یا حق!!!!!!

شعر سعید جون

یار من رفت از بر من ، مقصـد او جـای دیگر
رفتـه او شـاید بیــابد عاشق و شیـدای دیگر
باز مـن دلتنـگ اویم گر چه دیدم بی وفایی
گرچه می دانم که دارد ،در سرش سودای دیگر
رفتـه آن آرام جانم ، کـاش می آمد دوباره
تا سکوت دشت دل را پرکـند غوغای دیگر
زندگـی شد در نگـاهم تیره و تار از غم او
کش او آید که یـابد ، زندگی معنای دیگر
باز چشمـانم به راه و باز هم غـرق نیــازم
باز هم شاید که بی او سررسد فردای دیگر
گفته او می آید اما در هراسم چـون بیاید
رفتـه باشد از تنم جان،یا نباشد نای دیگر

جمعه 3/11/82 - 12:33 شب



در دلم در این شب سرد، یک عالمه خورشید دارم
یک عالمــه امیـد در دل ، بی اندکــی تــردید دارم
روییده در دل مریم عشق ، من یک گلستان شوق هستم
می دانــم او مــی آید آری ، چـون بر خدا امید دارم

جمعه 3/11/82 - 1:43 شب