مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

یادمون باشه که سرنوشت را نمیتوان از سرنوشت!!!!


دوستان این مطالب رو درست 2 سال پیش غیر مستقیم به سعید گفتم …….

سلام ....مطالب رو خوندم الوعده وفا......

اما ببین یه روزی تو خلوت خودت یه کاغذ و قلم بردار از اول ماجرا رو بنویس .....بنویس اصلا چی شد؟ این یارو کیه ؟ ارزش دلبستن . عادت کردن . خواستن .یا حتی فکر کردن داره ؟؟؟؟
با خودت بگو فلانی (راستی چقدر اسمتو دوست داره این عمه جون ...همیشه اسم مورد علاقش بوده ...دوست داشته رو بچش بذارتش اما هنوز خودش بچه ست......) اون که برات تب نمیکنه تو براش بمیری؟؟؟؟؟؟؟؟

اگر دیدی بازم دلت میگه آره ....اون هیچ وقت خودشو نمیبخشه...

که شاید کاری کرده باشه که بهش عادت کنی ....

میدونی من غیب گو نیستم اما میدونم که اون حتی از فکر اینکه بهش عادت کنی میمیره از ناراحتی ..
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چون شاید هنوز خط زندگیش معلوم نباشه اما میدونه که حتی تو یه رابطه خوبو دوستانهو خواهر برادری هم باهات موازیه !!!!
میدونی که خاصیت خطوط موازی چیه نه ؟؟؟؟؟؟؟؟

میدونی به دلت نهیب بزن که فراموشش کن ..تا کی ؟؟؟تا همیشه !!!!!

امشب عمه جون میخواد حرف دل بزنه همونی که همیشه ازش میخوای بچه !!!

میخواد بگه اون هم به وجودت عادت کرده . اون هم نمیدونه چه جوری اومدی اما هستی .....اما خب به دلش و به خودش نهیب زده اساسی ...همه چیز براش حله ......

میدونم که اگر اون هم اینجا بود ازت میخواست که بدیهاش فکر کنی ..به این فکر کن که اون آدم دهن لقی و پیش همه رسوات میکه ...خرابت میکنه ......اطلا بابا نمیتونه تحملت کنه ..نمیتونه ...پس منطقی فکر کن باشه ..؟؟؟

مدام به بدیهاش فکر کن اگر یه عالم خوبی دیدی دور بریز ...اما اگر یه ذره بدی دیدی بزرگش کن .....اون بده بده بده ....باور کن
اذیتت خواهد کرد....ناراحتت خواهد کرد...پس برو این همه احساس پاکو پای یه نفر بریز که ارزش داره باشه ؟؟؟

راستی خوشا به حال اونی که این همه احساسات بکر داداش مارو میگیره ....

پس احساس رو بکش ....دور بریز ...طلاق بده ..و به عقد منطق دربیا و همیشه زیر سایش زندگی کن باشه ؟؟؟؟

راستی نوه عزیزم ..میدونی وقتی یه مامان میخواد بچشو که خیلی عزیزه از خودش برونه چه کارمیکنه؟؟؟؟


میگم حالا حرفهام به دلت نشست ؟؟دیدی ما هم دل داریم ؟؟؟؟
پیروز باشی و منطقی .......

(منو ببخشید که اینقدر راحت حرف زدم ..امیدوارم نتیجه بگیرید)..

نمی دونم......

سلام ..والا حالا که با هزار تا بدبختی همه چی داره جور میشه ....یه چیزی منو خیلی اذیت میکنه و مردد کرده و اونم اینکه سعید جون یه چند مدته بی دلیل نمازشو ترک کرده و این برا من خیلی کشندست
چون یکی از مهمترین دلایل من برا انتخاب ایشون ایمانش و مخصوصا نماز خواندنش بود ..نمیدونم ؟؟؟هرچی هم بهش میگم به خرجش نمیره ..خدا به خیر بگذرونه که کاری نکنم که بعد پشیمون شم ..برامون دعا کنید ..یاحق!!!!!!!

نه بابا مشکلی نیست

راستش اگه بخام بگم حرفی رو که مریم خانم گفتن رو من نگفتم که دروغ گفتم ! اما به خدا امشب اونچنان دلم براش تنگ شده بود که حد نداشت . فکر کنم گاهی دلخور شدن و یه کم دلسرد شدن و دوباره از شدت دوست داشتن سر جای اول برگشتن طبیعی باشه نه!؟ می دونم که خیلی دوسش دارم اما متاسفانه گاهی قدر این دوست داشتنو نمی دونیم . امروز جوری برا یه عده که با من کلاس داشتن از عشق به مریم گفتم که مطمئنا همه غبطه زندگیمونو می خورن!!! راستی بچه ها یه موقع نخوره سر پوزمون !!! خدا نکنه !

چی بگم والا؟؟؟!!!!!

سلام به همه دوستای گلم .....این روزا که همه چیز داره با بدبختی جور میشه و من مشغول پروندم ۲ تا پشه مزاحم دیگه هستم ..سعید آقای گل شازده تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــازه یادشون امده که ای داد و بیداد که من ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد شدم و .........هـــــــه !!!!!!!!!!!!چی بگم والا هیچ وقت نمیشه وجود مردارو شناخت ...باور کنید ..تو این شرایط روحی من فکر کنید این حرف سعید چه ضربه ای به من و این رابطه میزنه ..حالا قضاوت و عدالت و نصیحتش به سعید با خودتون .....یا حق!!!!!!

تیر ماه هم رسید

سلام علی رغم اینکه کلی کار دارم اما بی بهانه آنلاینم . بالاخره  بهار خانومم جای خودشو به آقای تابستون داد و ماه تیر رسید !  توی این ماه وبلاگ ما ۲ ساله می شه و قراره اتفاقای مهمی هم رخ بده .بچه ها خیلی تحت فشارم از همه نظر اما کماکان امیدوار چون مریم رو خیلی دوست دارم !‌به اندازه آدامس اربیت و تخمک کدومرمری اونم فقط ۱۰ تا !! ببخشید یه کم زده به سرم ! بچه ها شرایط خیلی بغرنج مملکتم یه کن به آشفتگیم کمک کرده این در حالیه که مریم از من میخاد به کلی قید سیاست رو بزنم ! اما مگه میشه !!! یعنی میشه اما خب نمی دونم ! ‌بی خیال ! راستی لینک عاشاقان رو هم کسی محل نذاشت اما به امید خدا راهش میندازم ! فعلا