وای حس میکنم سقف آرزوهام رو سرم داره خراب میشه ...نکنه همه حرفاش اینجوری از آب در بیاد ..میگفت من تا میام رو خط اول یه سر به خونه میزنم یعنی وبلاگ اما الان از من پنهونی میاد رو خط و یه کلمه هم اینجا نمینویسه ...خدایا نکنه پشیمون شم!!!!!!!یا حق!!!
تو میروی
و من فقط نگاهت میکنم
تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم
بی تو، یک عمر فرصت برای گریستن دارم
اما برای تماشای تو، همین یک لحظه باقی است
و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم...
این چند بیت رو از یه وبلاگ خوندم به دلم نشست !!!!!
جمعه 17 تیرماه سال 1384 ساعت 23:54