مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

بهانه..

بهانه گیری نکن،

حرف بزن...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

از لحاظ روحی

نیاز دارم 

آهنگ فردا تو می آیی از

هوشمند عقیلی رو بلند پخش کنم 

و 


با عشق و شوق 

خونه رو برای رسیدن مهمون عزیزی

آماده کنم و لذتشو ببرم .....





لطفا.......

دارم عکسها رو داخل گوشی  می بینم...

ذوق و عشق دارم 


توی دلم میگم 

لطفا تو پیر نشو لعنتی!








هوس دیار دارم.......

برف می بارد هوا به شدت سرد است 


آقای خانه ریموت درب پارکینگ را با خود برده  ....بسیار عجله دارم .....نیست نیست..

به ناچار درب واحد روبرویی را می زنم و از خانم همسایه تقاضای ریموت می کنم 


در باز میشود گربه کوچک خانگی او جلوی در ظاهر می شود برای نگهداری در خانه نژاد پرشین کت را ترجیح می دهم اما این حیوان خانگی من نبود و نباید به سلیقه ی من هم باشد  


ریموت را از خانم همسایه میگیرم کار انجام می شود و مدتی بعد ریموت را برمی گردانم 


خانم همسایه که زنی مسن  است و تنها زندگی می کند  با خوش رویی به من می گوید دخترم چای حاضر است اگر نه ، یک شیر قهوه مهمان من باش .....


لبخندی به وسعت مهربانی اش در این غربت  به روی صورتم می‌نشیند تشکر می‌کنم و به واحد خودمان می آیم چای و قهوه اینجا هم حاضر است اما دیگر عطر مهربانی ندارد.........


فنجان مرا برمیدارم ، پشت پنجره به تماشای برف می نشینم جرئه جرئه می نوشم و به این فکر می کنم که چقدر مهربانی زیباست و چقدر من دلتنگ شهر و دیار خودم هستم...... 







هیولا و دیگر هیچ

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

باران نیمه شب....

تیک تیک 

صدای بارونه....


یاد لباسهای رخت آویز میفتم 

سریع میرم داخل تراس و جمع می کنم 


دلم یهو می گیره 

دلم شیراز خواست.....


هنوز عاشقتم ولایت.

عاشق خودت و همه ی کسایی که 

هر دم دلتنگشونم.....


ساغت ۱:۳۰ نیمه شب.



گفتگوی عاشقانه.....

روبروشم 

به چشماش زل می زنم 

و می گم 

فدات شم چیه؟چرا اینقدر نگاهت خسته س 

یه قدم نزدیکتر میشم به حدی که نفسشو حس می کنم 

ببخش منو عزیزم

می دونم این مدت خیلییی بهت کم توجهی کردم .

میدونم خیلی ندیدمت ....


حق نداشتم اما خب.....

سرم شلوغ بود و کار داشتم و

 اینا قبول نیست 

چشم !! از این به بعد بیشتر دوستت دارم 

بیشتر بهت توجه می کنم

بیشتر ب فکر نیازهاتم 

بیشتر باهات وقت می گذرونم 


میرم جلو می بوسمش 

لبهاش بوسیده می شه 

جای رژم مونده... پاک می کنم 





از جلوی آینه با جمله ی 

مریم  هنوز دوستت دارم کنار میام 

و 

پایان گفتگو.......






شعر باخت ایران در کلاس

عاشق درس و کلاس و نکته های پشت هم

لیک قلب زار ما افشرده هست و غرق غم

از پالیسی گفته اید و دوره ی آموزشی

از ضرورتهای اقدام اصولی بیش و کم


اوستادا آمریکا دیدی چه کرد با حال ما؟

افتضاحی شد به پا از باختن فوتبال ما

هر چه بد دیدیم از مکر و فریب دشمن است

ما نداریم هیچ نقشی در بدینسان حال ما!! 


اوستادا ساکتین شاید که خوب آموختند

زین سبب مهری زدند و هم دهانشان دوختند

یا که از این حجم ناهمخوانی  این روزگار 

مثل شمهی در درون حجم ایران سوختند


کاش این ایام غم با لطف یزدان سر شود

کاش احوال وطن خوشتر شود دیگر شود

حال که ما درس را با نحو نیک آموختیم

حال ما با نمره های خوبتان بهتر شود


برد رویایی ایران

ایران ولز را در یک بازی رویایی برد.

خیلی حال کردیم....