-
شعار!
چهارشنبه 1 فروردینماه سال 1403 07:10
سال ۱۴۰۳ «جهش تولید با مشارکت مردم» نامگذاری شد.
-
این داستان :لمس احساس
چهارشنبه 1 فروردینماه سال 1403 01:48
گفت :من گل میخوام چکار؟خودت بیا اونروز به بچه ها گفتم کاش مریم اینجا بود و اونقدر گرم صحبت باهاش می شدم که سه بار چاییم یخ می کرد .... الهی به زودی اینجا ،کنارم نشسته باشی و گرم صحبت بشیم ..... و این لمس احساس واقعیه .....
-
سال نو بارونی....
چهارشنبه 1 فروردینماه سال 1403 01:46
خیلی خوب است و خیر انشالله ....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 فروردینماه سال 1403 00:35
کهنه رفیق خوبم امسال اولین سالی هست که بدون تو شروع میشه....... تا همیشه خاطرات تو در یاد و روح من حک شده.... دوستت دارم .
-
گذشت....
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1402 22:25
سال 1402 داره تمام میشه.... زندگی من و زندگی ما به برهه ی قبل از 1402 و بعد از 1402 تقسیم میشه. نمی تونم بگم سال خوبی نبود چون همه مون زنده ایم و کنار همیم البته این اولین تحویل سالیه که ما شیراز نیستیم.... کلی هم انتخاب غلط در حوزه ی سرمایه گزاری داشتم و رسما یه ملکو باختم( تهران پارس) امیدوارم سال اینده سال اتفاقات...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1402 15:34
و سالی که در به صورتی بی سابقه در بی بدو بدو ترین حالت ممکن رو به پایان می رود.... خوب است و خیر انشالله....
-
1402 عزیز؟
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1402 00:05
-
ps5
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1402 20:48
-
حرم حضرت معصومه
شنبه 26 اسفندماه سال 1402 23:21
بعد از بیست و اندی سال قسمت شدحرم حضرت معصومه قم باشیم. من که به فال نیک می گیرم. خدایا عاقبت همه ی ما را به خیر کن.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1402 21:21
گاهی اوقات کاری رو انجام میدیم که حس و حال قلبیمون بهتر بشه اما......
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1402 20:30
دوست دارم در دنیایی از کتاب قهوه و روزهای بارانی مدتی گم شوم ..... «یوناس یوناسون »
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1402 20:08
خسته ام نه از روزهای پایانی سال از کم توانی خودم ....
-
چهار شنبه سوری غریب
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1402 16:22
امسال متفاوت ترین چهارشنبه سوری زندگیمان را می گذرانیم. در نوزده سال اخیر همیشه این بخت و فرصت را داشتیم که شب چهارشنبه سوری مونو کنار بابا و مامانم بگذرونیم.... و امسال محروم شدیم.... .....
-
خدایا شکرت
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1402 01:12
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
-
خونه....
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1402 00:03
خونه پر از رنج سکوت وای دلم تنگه گل های باغچه پیش چشمم وای چه بی رنگه گل توی گلدون باز دوباره داره میمیره راه نفس رو بغض دیدار به تو میگیره روزی به چشم تو من بهترین بودم عاشق ترین بودی عاشق ترین بودم از آشیون دل کندن و رفتن که آسون نیست در سینه عشق تازه پروردن که آسون نیست روزی به چشم تو من بهترین بودم عاشق ترین بودی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 اسفندماه سال 1402 15:43
از تو سپاسگزارم.....تا آخر دنیا
-
بهتان چای؟
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1402 21:25
ظاهرا خیابانی مغز مریم خانم اتصالی کرده!! بی بهتانی چای؟؟ چای دبش فساد داشت امابهتانش کجاشه دقیقا؟ خداوکیلی مغزم در شرف سوختنه,، یکی بیاد مغز منو آروم کنه
-
بابا...
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1402 15:54
کاش بودی می دونم همه رو می دونی امااا کاش بودی و می شنیدی که چقدر حرف واسه گفتن برات دارم که چقدر به وجودت نیازمندم دلتنگم حلقه های گمشده ام زیاده اینروزا و چقدر.......... باقی رو میدونی. دوستت دارم .
-
آرامش
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1402 01:35
حلقه گمشده ی این روزهای کل بشریت ....
-
بهتان ....
سهشنبه 8 اسفندماه سال 1402 08:48
دیر هنگامیست که پشت میز دوتایی آنقدر محو تماشا و سخن کسی نشده ام که فنجان چای یا قهوه ام سرد شود و بعد بهتان دبشی چای یا گسی قهوه به فنجان بزنم ...... چه بی بهتانی زشتی!
-
۱۴۰۲
جمعه 4 اسفندماه سال 1402 17:47
فکر کنم یواش یواش زمان بیلان سالی رسیده.... خوب است و خیر انشالله...
-
خدای را شکر
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1402 00:16
من این روزها خسته ترین سعید تاریخم کم طاقت پراسترس و البته ساکت... گردن درد امانمرا بریده...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1402 19:39
تا اینجای بازی ازت راضیم دختر خوب ......
-
تولدت مبارک
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1402 01:44
دیشب مریم دوباره متولد شد... مبارکش باشه. تندرست و سلامت باشی..
-
نوزده سال پیش در چنین روزهایی
جمعه 13 بهمنماه سال 1402 00:06
با سلامی دوباره !!!! ان شا الله فردا شب سعید با خانواده محترمشون تشریف میارن اینجا ...دعامون کنید ...من که فکر میکنم سعید جون خیلی خوش تیپ میشه (ما شا الله..)و از همین الان ذو قشو دارم ..فقط دعامون کنید ..یا علی ... جمعه 9 بهمنماه سال 1383
-
یکی نبود ،یکی بود !
پنجشنبه 12 بهمنماه سال 1402 01:04
قصه ی دنباله دارم......
-
آقا پیر شدی!
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1402 14:05
بعد یک سال منو دید گفت آقا خیلی پیر شدین... نکته ای که خودم حسابی از آن غافل بودم و دیدن هرروزه ی خودم مانع از این شده بود که متوجه بشوم. من خیلی فرسوده تر از سنم شده ام اما هستم تا خیالم راحت شود عزیزانم حالشان خوب شود...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 بهمنماه سال 1402 22:08
خدایم سپاس
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 بهمنماه سال 1402 12:34
کهنه رفیق خوبم امروز اولین روز پدری هست که که نیستی ....... تا همیشه دوستت خواهم داشت.
-
نترسونم...
دوشنبه 2 بهمنماه سال 1402 21:59
نترسونم منو ای راحت جونم نترسونم منو تو آتیش قهرت نسوزونم نترسونم که جاتو تو دلم هیچکس نمیگیره نترسونم که بی تو قلب من از زندگی سیره نترسونم نگو از پیش من میری نگو قصد سفر داری نگو از عشق من سیری نگو اینجا نمی مونی نترسونم بمون با من که با تو زنده می مونم نترسونم بزار پیشت بمونم آخر از عشق تو من عمریه مجنونم نترسونم...